عمر عبدی
لغت نامه دهخدا
عمر عبدی. [ ع ُ م َ رِ ع َ ]( اِخ ) ابن خلیفة. رجوع به ابوحفص ( عمربن... ) شود.
عمر عبدی. [ ع ُ م َ رِ ع َ ] ( اِخ ) ابن مطرف. رجوع به ابوالوزیر ( عمربن... ) و مآخذ ذیل شود: الاعلام زرکلی چ 2 ج 5 ص 228 و ارشادالاریب ج 6 ص 54.
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید