عمر شافعی
لغت نامه دهخدا
عمر شافعی. [ ع ُ م َ رِ ف ِ] ( اِخ ) ابن ابراهیم عجمی. رجوع به عمر عجمی شود.
عمر شافعی. [ ع ُ م َ رِ ف ِ ] ( اِخ ) ابن احمدبن ابی بکر. رجوع به عمر رازی شود.
عمر شافعی. [ ع ُ م َ رِ ف ِ ] ( اِخ ) ابن احمدبن علی. رجوع به عمر هلالی شود.
عمر شافعی. [ ع ُ م َ رِ ف ِ ] ( اِخ ) ابن احمدبن علی شماع. رجوع به عمر شماع شود.
عمر شافعی. [ ع ُ م َ رِ ف ِ ]( اِخ ) ابن احمدبن عمر شافعی ، مکنی به ابوحفص و مشهور به ابن سریج. فقیه بود و در سال 340 هَ.ق. درگذشت. او راست : تذکرةالعالم و المتعلم در فروع فقه. ( از معجم المؤلفین از هدیة العارفین بغدادی ج 1 ص 781 ).
عمر شافعی. [ ع ُ م َ رِ ف ِ ] ( اِخ ) ابن احمدبن محمد. رجوع به عمر بلبیسی شود.
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید