عمج

لغت نامه دهخدا

عمج. [ ع َ ] ( ع مص ) شتاب رفتن. ( منتهی الارب ). سرعت گرفتن در حرکت. ( از اقرب الموارد ). زود رفتن. ( تاج المصادر بیهقی ). || پیچ پیچان رفتن. ( منتهی الارب ). به چپ و راست پیچیدن در راه. ( اقرب الموارد ). || شناوری نمودن. این کلمه را مقلوب مَعَج دانسته اند. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).

عمج. [ ع َ م َ / ع ُم ْ م َ ] ( ع اِ ) مار. ( منتهی الارب ). عَومَج. رجوع به عومج شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس