لغت نامه دهخدا
عماقریب. [ ع َم ْ ما ق َ ] ( از ع ، ق مرکب ) ( از: عن ، حرف جر + ما، زائد + قریب ) در زمان کمی. در این نزدیکی. بزودی. ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ فارسی
بزودی پس از اندک مدت : آن غمام عما قریب منجلی گردد. توضیح تلفظ و تحریر این کلمه بصورت عما قریب غلط است .
مرکب از حرف جرعن ما ( زائد ) قریب در زمان کمی در این نزدیکی
فرهنگ عمید
پس از اندک مدت، به زودی، در این نزدیکی.
= عماًقریب