عماسه

لغت نامه دهخدا

( عماسة ) عماسة. [ ع َ س َ ] ( ع مص ) سخت گردیدن و سیاه و تاریک گشتن روز. عَمس. عَمَس. عُموس. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از لسان العرب ) ( از تاج العروس ) ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ). عَماس. عُموسة. ( تاج العروس ) ( متن اللغة ). رجوع به عماس ، عمس ، عموس و عموسة شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس