عمار خارجی

لغت نامه دهخدا

عمار خارجی. [ ع َم ْ ما رِ رِ ] ( اِخ ) وی از رؤسای خوارج در ناحیه سیستان بود و گاه گاه با یاران خود بر حکام وقت خروج میکرد و مردم را آزار و اذیت می رسانید. از جمله آنگاه که کار صالح بن نصر در «بست » بالا گرفته بود، این عماربه مخالفت با او خروج کرد و صالح بن نصر، سه تن از سران سپاه خویش یعنی کثیربن رقاد و یعقوب بن لیث و درهم بن نضر ( یا درهم بن حسین ) را مأمور جنگ او ساخت ؛ ولی عمار قبل از جنگ فرار اختیار کرد. چندی بعد که کارسیستان بر یعقوب راست شد، یعقوب کس نزد عمار فرستادو او را دعوت به دست کشیدن از مخالفت با خویش کرد، و عمار ظاهراً با این پیشنهاد یعقوب روی موافق نشان داد؛ ولی چندی بعد دیگر بار بر یعقوب خروج کرد و یعقوب با سپاهی آراسته بجنگ وی رفت و چون سپاه عمار نامنظم بود، لذا برخی از آنان گریختند و بسیاری بقتل رسیدند و عمار در روز شنبه دو شب مانده از جمادی الاَّخره سال 251 هَ.ق. کشته شد و سر او را به شهر آوردند و بر دروازه طعام ( از دروازه های سیستان ) بیاویختند.و جسد وی را از دروازه آکار ( از دروازه های شهر زرنج در سیستان ) آویزان کردند. محمدبن وصیف که دبیر رسایل یعقوب بود بمناسبت پیروزی یعقوب بر عمار و بر زنبیل ، شعری در مدح او بسرود که دو بیت آن نقل میشود:
عمر عمار ترا خواست وزو گشت بری
تیغ تو کرد میانجی به میان دد و دام
عمر او نزد تو آمد که تو چون نوح بزی
در آکار تن او، سر او باب طعام.
بسام کورد که از خوارج بود و به صلح نزد یعقوب آمده بود، چون شعر محمدبن وصیف را بدیدشعری بسرود و درباره عمار چنین گفت :
... عمر ز عمار بدان شد بری
کاوی خلاف آورد تا لاجرم
دید بلا بر تن و بر جان خویش
گشت بعالم تن او در الم...
و محمدبن مخلدنیز که شاعری پارسی گوی بود شعری بسرود که بیتی از آن این است :
... فخر کند عمار روزی بزرگ
کو همانم من که یعقوب کشت.
( از تاریخ سیستان چ ملک الشعرای بهار صص 193 - 212 و تاریخ ادبیات در ایران تألیف صفا چ 1 ج 1 ص 34 و 145 و 146 ).

فرهنگ فارسی

وی از روسای خوارج در ناحیه سیستان بود و گاه بگاه با یاران خود بر حکام وقت خروج میکرد و مردم را آزار و اذیت میرسانید

پیشنهاد کاربران

بپرس