عمادالدوله ٔدیلمی. [ ع ِ دُدْ دَ ل َ ی ِ دَ ل َ ] ( اِخ ) علی بن بویه دیلمی ملقب به عمادالدوله. اولین از سلاطین دیلمی فارس ( 320 - 338 هَ. ق. ). وی به همراه دو برادر کهتر خویش رکن الدوله حسن و معزالدوله احمد در اوان قیام داعیان علوی در گیلان و طبرستان بر کارداران امرای سامانی ، در عداد یاران ماکان بن کاکی سردار دیلمی ، درآمد. و پس از پریشانی احوال ماکان کاکی ، این سه برادر به خدمت مرداویج بن زیار پیوستند و مرداویج مقدم آنان را گرامی داشت و هر کدام را مأمور قسمتی ازعراق عجم کرد. از آن جمله علی ( عمادالدوله ) را نامزد کرج کرد. وی در کرج ( کره رود، کرج ابودلف ) با مردم و عمال مرداویج با مهربانی و مدارا رفتار کرد. سپس به فتح قلاع اطراف کرج پرداخت و به زودی در آن نواحی صاحب قدرت گردید. و در سال 321 هَ. ق. اصفهان را که در آن هنگام مظفربن یاقوت بر آن حکومت می کرد تسخیر کرد و چند ماهی بیش در آنجا نبود که مرداویج به سبب نگرانی خاطری که از عمادالدوله داشت ، برادر خویش وشمگیر را با سپاهی انبوه برای دفع عمادالدوله بدانجا گسیل داشت. علی بن بویه نیز بدون جنگ و ستیز اصفهان را تخلیه کرد، و به ارجان ، که ابوبکربن یاقوت بر آن حکومت می کرد، رفت و در ماه ذی حجه سال 321 هَ. ق. آنجا را تسخیر کرد. و به تدریج تا اواخر این سال سایر نواحی فارس را مسخر ساخت و سرانجام پس از جنگ سختی که با یاقوت حاکم شیراز کرد آنجا را نیز تحت نفوذ خویش درآورد. در این اوان مردوایج دست به تهیه سپاهی عظیم جهت راندن عمادالدوله از شیراز زد، ولی اجل مهلتش نداد و در سال 323 به دست جمعی از غلامان ترک خود به قتل رسید و به این ترتیب عمادالدوله از شر دشمنی قوی پنجه رهایی یافت. عمادالدوله در سال 322 برادر خویش رکن الدوله حسن را مأمور فتح کرمان کرد و او بدون هیچگونه مقاومت از طرف اهالی ، کرمان را تصرف کرد و بدین ترتیب دربار خلافت ، کلیه متصرفات خود را در ایران از دست بداد. عمادالدوله در سال 329 هَ. ق. در حین قلع و قمع شورشیان و مخالفان خویش ، تا طبرستان پیش رفت ، و در سال 331، برادرش احمد، خوزستان را نیز جزء متصرفات آل بویه درآورد. عمادالدوله در سال 337 سخت مریض شد و کارها را به برادرزاده خویش عضدالدوله واگذاشت و خود در سال 338 درگذشت. عمادالدوله در تمام مدت امارت خود با مردم مهربانی کرد و بساط عدل و انصاف را در سراسر قلمرو خویش گستراند. برای اطلاع بیشتر راجع به این امر رجوع به مآخذ ذیل شود: تاریخ دیالمه و غزنویان ، تألیف عباس پرویز. تاریخ ابن اثیر، حوادث سال 321 به بعد. تاریخ گزیده حمداﷲ مستوفی ص 415 - 418. ریحانة الادب ج 3 ص 127. الاعلام زرکلی چ 2 ج 5 ص 75. تاریخ حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 422 - 427 و... احوال و اشعار رودکی ، تألیف سعید نفیسی ص 427. آثار الباقیه بیرونی ص 133 دستورالوزراء خوندمیر ص 115. معجم الانساب زامباور ص 322. طبقات سلاطین اسلام ص 126. قاموس الاعلام ج 4 ص 3157. تاریخ ابن خلکان ج 1 ص 364. تاریخ عمومی اقبال ج 1.بیشتر بخوانید ...