عماء

لغت نامه دهخدا

عماء. [ ع َ ] ( ع اِمص ) گمراهی. ( منتهی الارب ).گمراهی و غوایت. ( ناظم الاطباء ). رجوع به عماءة و عمایة شود. || ستیهیدگی و لجاجت.( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به عماءة و عمایة شود. || ( اِ ) ابر. ( از لسان العرب ). ابر بلندبرآمده توبرتو. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). ابر بلند و مرتفع یا ابر متراکم و انبوه. ( از لسان العرب ) ( از تاج العروس ) ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ). ابر سطبر و غلیظ. ( غیاث اللغات ). || ابر بارنده. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از لسان العرب ) ( از تاج العروس ) ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ). || ابر سیاه یا سپید. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از لسان العرب ) ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ). || ابر آب فروریخته. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). یا ابری که آب و باران خود را فروریخته ولی مانند «جفال » ( ابری که پس از فروریختن آب خود پراکنده شده باشد ) پراکنده ومقطع نشده باشد. ( از لسان العرب ) ( از تاج العروس ) ( از متن اللغة ). || ابری که آب خود را حمل کرده بالا رود. ( از تاج العروس ) ( از متن اللغة ). || ابر تنک. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). ابر رقیق. ( از لسان العرب ) ( از تاج العروس ) ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ). ابر تنک و رقیق مانند دود. ( غیاث اللغات ). ابر بر کوه نشسته مانند دود. ( منتهی الارب )( ناظم الاطباء ). ابر دودمانندی که بر سر کوهه نشیند.( از لسان العرب ) ( از تاج العروس ) ( از متن اللغة ). و آن همان است که ضباب و مه نامیده میشود. ( از متن اللغة ). یک قطعه آن را عماءة نامند. ( از لسان العرب ).

عماء. [ ع َم ْ ما] ( ع ص ) دراز و درازقامت. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ): جاریة عماء؛ دختر تام الخلقه درازقامت. ( ناظم الاطباء ) ( از لسان العرب ) ( از تاج العروس ) ( از متن اللغة ). نخلة عماء؛ خرمابن دراز. ( ناظم الاطباء ) ( از لسان العرب ) ( از تاج العروس ) ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ). عمیمة. رجوع به عَمیمة شود. ج ، عُم .

فرهنگ معین

(عَ ) [ ع . ] (اِ. ) ۱ - ابر مرتفع . ۲ - ابر باران - ریز. ۳ - (تص . ) مرتبت احدیت (تعاریفات ، دکتر غنی ، تاریخ تصوف ۶۵۱ ).

دانشنامه عمومی

عماء (کیهان). عماء ( انگلیسی: Chaos ) ، لایه زیرین و ماده اولیه جهان است، پیش از خلقت.
عماء و نظم، دو نیاز جهان هستی هستند و در نابرابری این دو، جهان ممکن است از بین برود.
عماء ( هاویه ) ‏، به معنی ( فضای ) نامحدودی است که مقدم بر وجود جهان است.
مثل گفتاری که در بخش اول سفر تکوین آمده است به این مضمون که «زمین خراب و خالی بود و بر سطح زمین تاریکی بود»
گروهی از اسطوره آفرینش، در خصوص آفرینش جهان از نظر بن مایه و دست آویزهای اولیه ای که برای ساخت جهان وجود داشته، چنین گفته اند:
در آغاز فقط خدای آفریننده بود که جهان را از آشوب به نظم درآورده است. [ ۱] [ ۲]
عکس عماء (کیهان)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

بپرس