علیهم


معنی انگلیسی:
upon them

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی عَلَیْهِمْ: برآنها
معنی عَلَیْهِمُ: برشما (در اصل "عَلَیْهِمْ "بوده که در عباراتی نظیر"عَلَیْهِمُ ﭐلْأَرْضُ "چون به ساکن یا تشدید رسیده حرکت گرفته است)
معنی ﭐسْتَحَقَّ عَلَیْهِم: به آنان خیانت کردند(در عبارت "فَإِنْ عُثِرَ عَلَیٰ أَنَّهُمَا ﭐسْتَحَقَّا إِثْماً فَئَاخَرَانِ یقُومَانِ مَقَامَهُمَا مِنَ ﭐلَّذِینَ ﭐسْتَحَقَّ عَلَیْهِمُ ﭐلْأَوْلَیَانِ " کلمه إثم به قرینه جمله قبل حذف شده . ومعنی کل عبارت می شود : پس اگر اطلاعی حاص...
معنی أَقْبَلُواْ عَلَیْهِم: رو به آنان کردند
معنی یَطُوفُ عَلَیْهِمْ: پیرامونشان می گردند - دورشان طواف می کنند (معنای طواف کردن ، دور چیزی گردش کردن است ، که از یک نقطه نسبت به آن چیز شروع شود و به همان نقطه برگردد)
معنی لَا یُقْضَیٰ عَلَیْهِمْ: نه فرمان مرگشان صادر میشود - فرمان مرگشان صادر نمیشود
معنی یُطَافُ عَلَیْهِم بِـ: گرداگردشان میگردانند - دورشان طواف می دهند (معنای طواف کردن ، دور چیزی گردش کردن است ، که از یک نقطه نسبت به آن چیز شروع شود و به همان نقطه برگردد)
معنی عَمًی: کوری - پوشیده ونامفهوم (در عبارت "وَهُوَ عَلَیْهِمْ عَمًی ")
معنی ضُرِبَتْ: زده شد (در عبارت "ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ ﭐلذِّلَّةُ " منظور این است که داغ ونشان ذلت بر آنها زده شد)
معنی أَوْلَیَانِ: دو نزدیکتر(در عبارت "مِنَ ﭐلَّذِینَ ﭐسْتَحَقَّ عَلَیْهِمُ ﭐلْأَوْلَیَانِ" منظور دو نفر قبلی که زودتر شهادت داده بودند ، می باشد)
معنی مُّؤْصَدَةٌ: سرپوشیده - سر بسته (عبارت "إِنَّهَا عَلَیْهِم مُّؤْصَدَةٌ"یعنی آتش بر آنان منطبق است ، به این معنا که از آنان احدی بیرون آتش نمیماند ، و از داخل آن نجات نمییابد )
معنی نَتَّخِذَنَّ: حتماً می گیریم (عبارت "لَنَتَّخِذَنَّ عَلَیْهِم مَّسْجِداً "یعنی :مسلّماً مسجدی بر روی [جایگاه] آنان بنا خواهیم کرد)
معنی نَّشَأْ: که بخواهیم (جزمش به دلیل این است که شرط شده به جمله بعدی :"إِن نَّشَأْ نُنَزِّلْ عَلَیْهِم مِّن ﭐلسَّمَاءِ ءَایَةً ")
معنی شُّقَّةُ: پرمشقّت و سختی (در عبارت "وَلَـکِن بَعُدَتْ عَلَیْهِمُ ﭐلشُّقَّةُ "منظور ،راه طولانی و پرمشقت تا میدان نبرد تبوک می باشد)
ریشه کلمه:
علی (۱۴۴۵ بار)
هم (۳۸۹۶ بار)

پیشنهاد کاربران

بر آنها، به آنان، مخالف آنها، بر ضد آنها
خیلی طولانیه اگه فقط معنی کلمه باشه خوب میشه
. . . .

بپرس