علیه

/~alayh/

برابر پارسی: در برابر، رو در روی، ناهمسوی

معنی انگلیسی:
against, contra-

لغت نامه دهخدا

علیه. [ ع َ ل َی ْه ْ ] ( ع حرف جر + ضمیر ) بر او. بر وی. || ضرر. نقصان. زیان. ( ناظم الاطباء ). به زیان.
- بر علیه ؛ در تداول فارسی معاصر، مقابل بر له ، به جای به زیان و به سود است. و اینکه برخی آن را غلط شمارند ( البته در تداول فارسی ) بر اساسی نیست زیرا در فارسی به همین صورت متداول شده است. اما در نثر فصیح ، علیه و بر علیه هیچیک رابه کار نمیبرند. و فصیح تر آن است که به جای علیه «بر» و به جای له «به » بکار برده شود.
- له و علیه کسی گفتن ؛ به سود کسی و به زیان دیگری سخن گفتن. به سود و به زیان کسی سخن گفتن.
- مأسوف علیه ؛ ترکیبی است که به جای «مرحوم » برای غیرمسلمانان به کار برند، به معنی تأسف خورده بر وی.
- مُدَّعی ̍علیه ؛ کسی که بر وی ادعا کنند در اصطلاح دادگستری ( عدلیه ). خوانده ، در برابر مُدَّعی ( خواهان ).

علیه. [ ع َ لی ی َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان مرگور، بخش سلوانا، شهرستان ارومیه. دارای 115 تن سکنه. آب آن از چشمه تأمین می شود. و محصول آن غلات و توتون است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).

فرهنگ فارسی

بلندمرتبه، ازاهل رفعت وشرف، مونث علی، بلندمرتبه، بلنددرشرف، براودرفارسی به معنی ضداووبزیان اومیگویند
۱ - بر او . ۲ - ضد او بزیان وی : علیه او اقدامات متعدد کرده . مقابل له . یا بر علیه .ضد او بزیان وی بر علیه وی بداد گستری شکایت کرده مقابل برله . توضیح بعض فاضلان چون علی در عربی بمعنی بر و ضد است این ترکیب را که هم شامل بر است و هم علی صحیح نمی دانند
نام دختر جودت پاشا مورخ قرن اخیر بود وی از زنان نویسنده و داستانسرای قرن حاضر بود که در اسلامبول پرورش یافت و کتب بسیاری در موضوعهای اجتماعی و داستانی تالیف کرد که از آن جمله کتاب المراه المسلمه است

فرهنگ معین

(عَ لَ هِ ) [ ع . ] (حر اض . و ضم . ) ۱ - بر او. ۲ - در فارسی به معنای ضد او، به زیان او.
(عَ لِ یَّ ) [ ع . علیة ] (ص . ) مؤنث علی ، بلند مرتبه ، ارجمند، از اهل رفعت و شرف .

فرهنگ عمید

۱. برضدِ، به زیانِ.
۲. (صفت ) مخالف.
بلندمرتبه، بارفعت، دارای شرف.
= عَلیّه

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی عَلَیْهِ: براو
معنی ﭐشْتَمَلَتْ عَلَیْه: آن را در بر گرفته
معنی تَابَ عَلَیْهِ: توبه اورا پذیرفت
معنی جَنَّ عَلَیْهِ: اورا پوشانید - اورا مستور کرد (جَنَّ در اصل لغت به معنی مستور بودن از حواس است)
معنی قُدِرَ عَلَیْهِ: تنگ گرفته شده بر او
معنی قَدَرَ عَلَیْهِ: تنگ گرفت بر او
معنی قَضَیٰ عَلَیْهِ: او را کشت(کلمه قضاء به معنای حکم است ، و اگر با حرف علی متعدی شود مثل عبارت"فَوَکَزَهُ مُوسَیٰ فَقَضَیٰ عَلَیْهِ " کنایه از این است که با کشتنش کارش را تمام کرد معنای جمله این است که : موسی (علیهالسلام) آن دشمن را با تمام کف دست و مشت زد و یا دفع کر...
معنی قَضَیْنَا عَلَیْهِ: براو مقرّر کردیم (عبارت "قَضَیْنَا عَلَیْهِ ﭐلْمَوْتَ "یعنی مرگ را براو مقرر کردیم یا جانش را گرفتیم)
معنی لَّن نَّقْدِرَ عَلَیْهِ: هرگزبر او تنگ نمی گیریم (کلمه قدر به معنای منزلت است ، و اگر شب نزول قرآن را شب قدر خوانده به خاطر اهتمامی بوده که به مقام و منزلت آن شب داشته ، و یا عنایتی که به عبادت متعبدین در آن شب داشته . بعضی دیگر گفتهاند : کلمه قدر به معنای ضیق و تنگی است ، و...
معنی لَّن یَقْدِرَ عَلَیْهِ: هرگزبر او دست نیابد (کلمه قدر به معنای منزلت است ، و اگر شب نزول قرآن را شب قدر خوانده به خاطر اهتمامی بوده که به مقام و منزلت آن شب داشته ، و یا عنایتی که به عبادت متعبدین در آن شب داشته . بعضی دیگر گفتهاند : کلمه قدر به معنای ضیق و تنگی است ، و شب ...
معنی ءَازَرَ: نام عموی حضرت ابراهیم (علیه وعلی نبینا السلام)
معنی إِبْرَاهِیمَ: نام یکی از پیامبران اولوالعزم الهی علیه و علی نبینا السلام
معنی حُمِّلَ: بر او حمل شد(در جمله " عَلَیْهِ مَا حُمِّلَ ": برعهده اوست آنچه بر او تکلیف شده است)
معنی مَرْیَمَ: نام مادر حضرت عیسی علی نبینا و علیه السلام
ریشه کلمه:
علی (۱۴۴۵ بار)
ه (۳۵۷۶ بار)

دانشنامه آزاد فارسی

عُلَیَّه
امّ علی، دختر امام زین العابدین (ع)، محدث و دانشور شیعی. با عبیدالله، فرزند حضرت عباس، ازدواج کرد. از پدر خود حدیث گرفت و کتابی از مجموعۀ احادیث تدوین کرد که زُرارة بن أعین راوی آن بوده است.

مترادف ها

high (صفت)
رشید، علیه، با صدای بلند، بلند، خوشحال، علوی، خشن، عالی، گزاف، مرتفع، زیاد، عالی مقام، عالیجناب، علی، متعال، بو گرفته، بلند پایه، رفیع، وافرگران، تند زیاد، با صدای زیر، اندکی فاسد

eminent (صفت)
بزرگ، علیه، بلند، برجسته، عالیجناب، هویدا، علی، والا مقام، متعال، سربلند

against (حرف اضافه)
با، مجاور، مخالف، ضد، علیه، در برابر، در مقابل، بر، به، برعلیه، برضد، بسوی

anti- (پیشوند)
غیر، مخالف، ضد، علیه، برضد، پاد، بجای، درعوض

فارسی به عربی

ضد

پیشنهاد کاربران

خوب آیه ۱۲۹سوره توبه علیه توکلت یعنی من بر تو توکل میکنم. اینجا ضد نیست موافق هست.
علیه باتشدید حرف ل کلمه عربی ومونث عالی یا علی است وبه جهت احترام بکاربرده میشود .
واژه علیه یک واژه پارسی است چون در عربی می شود ضد واژه علیه صد درصد پارسی است.
به زیان او
به سمت او
ناهمسوی. . . رو در روی. . . بر یک چیزی یا شخصی. . . پاد. . . در برابر. . . ضد. . . ضد هم. . . مخالف هم. . . بر علیه
اهنگ رپ ما پوتک هم گوش بدید ممنون لایک کنید بای امید وارم معنی این کلمرو فهمیده باشید موفق باشید
علیه گاهی به منعنی متوجه میباشد، مثال:
دعوا از سوی خواهان علیه خوانده میباشد
دعوا از سوی خواهان متوجه خوانده میباشد
روی او، روی ان
گاهاً یعنی به نفع شخص و گاهاً یعنی به ضرر شخص. مثلاً دفتر تاجر میتواند بر علیه او قابل استناد باشد ⇐ یعنی دفتر تجاری تاجر میتواند به نفع تاجر اماره قضایی محسوب شود
در رویارویی با
نمونه در پی نوشتِ یادداشت �بنیادی بر جای نمانده است . . . � در پیوند زیر:
در پی سه روز پرخاش های خیابانی ده ها هزار تن در روبارویی با ( علیه ) سیاست های اقتصادی دولت لبنان، وزبران یک حزبِ ترسایان ( مسیحیان ) آن کشور از دولت �سعد حریری� کناره گرفتند.
...
[مشاهده متن کامل]

https://www. behzadbozorgmehr. com/2019/10/blog - post_95. html

پاد
برعلیه = بر پاد/ به پاد
بر او
من علیه او شکایت کردم
من بر او دادخواست دادم
بر در اینجا ضد با است
ما نه با دشمن که بر دشمنیم
برپد
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس