علیله

لغت نامه دهخدا

( علیلة ) علیلة. [ ع َ ل َ ] ( ع ص ) زن رنجور و بیمار. ج ، علائل ، عَلیلات. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به عَلیل شود. || زن دوباره خوشبوی مالیده. ( منتهی الارب ) ( از لسان العرب ) ( از تاج العروس ) ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ).

علیلة. [ ع َ ل َ ] ( اِخ ) بنت کُمَیت. وی از زنان عابد عرب و بادیه نشین بود که درباره عبادت وزهد او داستانها گویند. رجوع به اعلام النساء عمررضاکحالة چ 2 ج 3 ص 343، و صفةالصفوه ابن جوزی شود.

علیلة. [ ع َ ل َ ]( اِخ ) ربیعبن بدر. مکنی به ابوالعلاء. از روات حدیث بود. و نیز رجوع به ابوالعلاء ( علیلة ربیع... ) شود.

فرهنگ فارسی

( صفت ) مونث علیل زن بیمار مریضه .
ربیع بن بدر مکنی به ابوالعلائ از روات حدیث بود

پیشنهاد کاربران

بپرس