علیرضا چنگی

پیشنهاد کاربران

علیرضا چنگی ( درگذشتهٔ ۱۳۲۷ هجری قمری در تهران ) موسیقی دان و نوازندهٔ کمانچه دوران قاجار، اهل ایران بود.
علیرضا چنگی مشهور به «علیرضا خان چنگی» و «چنگی کمانچه کش» از کمانچه نوازان مشهور دوران قاجاریه در اواخر سلطنت ناصرالدین شاه متولد شد. پدرش مستوفی دربار بود، به همین سبب در کودکی به دربار راه یافت و با موسیقی دانانی نظیر: میرزا عبدالله فراهانی، آقاحسینقلی، حبیب سماع حضور، باقرخان رامشگر، علی اکبر سنتوری، مراد خان، داود شیرازی، غلام ضرب گیر، حبیب ( نوازنده تمبک ) ، قربان خان و قلی خان ( از خوانندگان آن زمان ) و جوادخان قزوینی و … آشنا شد و به موسیقی گرایش پیدا کرد. او نواختن ساز کمانچه را نزد «جوادخان قزوینی» آموخت و پس از مدتی به جمع نوازندگان دربار پیوست و نوازندهٔ شخصی مظفرالدین شاه شد. «اسماعیل زرین فر» خواهرزاده و از شاگردان او بوده است.
...
[مشاهده متن کامل]

روزی «میرزا عبدالله» ( پدر علیرضا چنگی ) میزبان چند تن از درباریان بود و برای خوش آمد مهمانان از علیرضا می خواهد تا برای حضار کمانچه بنوازد، او هم به خوبی می نوازد. نواختن وی چنان مورد توجه مهمانان قرار می گیرد که آوازه اش به گوش مظفرالدین شاه می رسد. شاه پدرِ علیرضا را احضار می کند و از او می خواهد تا علیرضا را نزد وی ببرد. این امر انجام می شود و علیرضا که هنوز کودک است، برای شاه می نوازد. شاه که از نوازندگی او تحت تأثیر قرار می گیرد، دستور می دهد تا هر شب به هنگام خواب برایش بنوازد تا خواب خوشی داشته باشد. از آن زمان به بعد هرشب چشمان علیرضا را می بستند و او را در کنار زنان حرمسرا و تخت شاه می نشاندند و تا آنقدر بنوازد که شاه به خواب برود. مظفرالدین شاه که مجذوب نوازندگی و هنر علیرضا بود به وی دستور می دهد تا غیر از دربار در جای دیگری حق ساز زدن ندارد و می گوید: «اگر بشنوم جای دیگری ساز بزنی تو را تنبیه سختی خواهم کرد». روزی عده ای از درباریان در جایی بودند و با اصرار فراوان از علیرضا می خواهند تا برایشان بنوازد. او نیز به ناچار می پذیرد. موضوع به گوش پادشاه می رسد و او را احضار می کند و با پرخاش علت را جویا می شود. علیرضا سرش را پائین می اندازد و می گوید: «گول خوردم و خطا کردم، دیگر غیر از حضور شاه و دربار جای دیگری و برای هیچ احدی ساز نمی زنم». اما مظفرالدین شاه که بسیار خشمگین بود دستور می دهد که دستان علیرضا را قطع کنند تا دیگر نتواند بنوازد. در این هنگام درباریان با عجز و لابه از شاه تقاضا می کنند که دست این کودک هنرمند را قطع نکند و ضمانت می کنند تا او را ببخشد. پس از آن، شاه دستور می دهد تا علیرضا را به فلک بکشند و آنقدر می زنند که چند بار بیهوش می شود.

علیرضا چنگی
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/علیرضا_چنگی

بپرس