لغت نامه دهخدا
علیة. [ ع َلی ی َ ] ( ع ص ) تأنیث عَلی . بلندمرتبه و رفیعالقدرو بلند و بالا. ( ناظم الاطباء ). رجوع به عَلی شود.
- حضرت علیه ؛ آستان بلندپایه. ترکیبی است که در عناوین و القاب زنان به کار میبردند.
- دولت علیه ؛ دولت بلندپایه ، که در عناوین دولتها بکار میرفت.
|| ( ص نسبی ) زنی که از اولاد حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام باشد. ( ناظم الاطباء ). و علویه هم بدین معنی آمده است.
علیة. [ ع ِل ْ ی َ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ عَلی . رجوع به عَلی شود. || شریف و رفیعالقدر و رئیس : هو من علیةالناس ؛ أی من أجلتهم و أشرافهم. ( ازمنتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). و نیز رجوع به عُلْی و عُلّی و عَلیّة و عُلّیَّة شود.
علیة. [ع ِ لی ی َ ] ( ع ص ) شریف و رفیعالقدر و رئیس. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به عِلْیة و عَلیّة و عُلّیّة شود.
علیة. [ ع ِل ْ ل َ ی َ ] ( ع ص )شریف و رفیعالقدر و رئیس. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به عِلْیة و عُلّیّة و عَلیّة و عُلْی و عُلّی شود.
علیة. [ ع ِل ْلی ی َ ] ( ع ص ، اِ ) عُلّیّة. رجوع به عُلّیّة شود.
علیة. [ ع ُل ْ لی ی َ ] ( ع ص ) عِلّیّة. شریف و رفیعالقدر و رئیس. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). و رجوع به عِلْیة و عَلّیة و عُلْی و عُلّی شود. || ( اِ ) برواره و بالاخانه و غرفه. ( ناظم الاطباء ) ( از لسان العرب ). ج ، عَلالی . || یک مشت آب. ( ناظم الاطباء ).
علیة. [ع ُ ل َی ْ ی َ ] ( اِخ ) نام دو کوهست در یمامة. و در آن وادیهای بسیاری است از آن جمله «دَخول » است که امروءالقیس از آن نام می برد. ( از معجم البلدان یاقوت ).
علیة. [ ع ُ ل َی ْ ی َ ] ( اِخ ) وی یکی از دختران امام زین العابدین ( ع ) امام چهارم شیعیان بود. ( از حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 68 از کشف الغمه از شیخ مفید ).
علیة. [ ع ُ ل َی ْ ی َ] ( اِخ ) وی یکی از دختران امام موسی کاظم ( ع ) امام هفتم شیعیان بود. ( از حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 81 ).
علیة. [ ع ُ ل َی ْ ی َ ] ( اِخ ) نام دختر مهدی عباسی مشهور به «عباسة» است که ادیب و شاعر بود ( 106 - 210 هَ. ق. ). وی در شعرهای خود آهنگهای زیبایی به کار می برد و برادرش هارون الرشید در اکرام و احترام او مبالغه می کرد. وی را دیوان شعری است. ( از معجم المؤلفین از عیون التواریخ ابن شاکر کتبی ج 3 ص 254 و نزهةالجلساء فی اشعار النساء سیوطی ص 9 و الوافی صفدی ج 12 ص 229 والفهرست ابن الندیم ج 1 ص 164 و الاغانی اصفهانی ج 10ص 162 و ایضاح المکنون بغدادی ج 1 ص 520 و اعلام النساء عمر رضا کحالة ج 3 ص 334 ). و رجوع به عباسة شود.بیشتر بخوانید ...
فرهنگ فارسی
علت بودن
فرهنگ معین
فرهنگستان زبان و ادب
{causation, causality} [علوم سلامت] رابطۀ علت و معلولی میان یک بیماری و علت ها و عوامل ایجادکنندۀ آن
دانشنامه آزاد فارسی
عِلّیّت (causality)
این اصطلاح بر رابطه ای دلالت می کند که به موجب آن یک عامل، عامل دیگری را سبب می شود. میان این دو عامل که علت و معلول خوانده می شوند نوعی ارتباط ضروری وجود دارد. مطالعۀ علیّت، تا حدودی بر کوشش برای کشف و تعریف این رابطه متمرکز بوده است. در قرن ۴پ م ارسطو تحلیلی از اقسام علت به دست داد که برای تبیین هرگونه تغییر ضروری بودند. به عقیده او در هر تغییری لازم است به چهار پرسش، که شامل چهار قسم علت اند، پاسخ دهیم: ۱) علت مادی، یا چیزی که موجود از آن تشکیل شده است؛ ۲) علت صوری، یا شکل و طرحی که موجود در اثر تغییر پیدا می کند؛ ۳) علت فاعلی که تغییر را عملی می کند؛ و ۴) علت غایی، یا هدفی که تغییر در جهت آن صورت می گیرد. آموزۀ ارسطو مبنایی برای تبیین تغییرات در طبیعت فراهم کرد. علاوه بر آن، برهانی را فراهم آورد که در قرون وسطا برای اثبات وجود خدا به کار می رفت، یعنی این برهان که در سلسلۀ علل باید علت اولی یا علت العلل وجود داشته باشد که همان خداست. با پیدایش علم جدید در قرن ۱۷، اندیشمندانی نظیر دکارت و گالیله بعضی اصول تبیینی ارسطو را رد کردند و علت فاعلی را به دغدغۀ اصلی و کانون استدلال علمی تبدیل کردند. دکارت عقیده داشت که علت فاعلی یا باید صفات معلول را داشته باشد یا بتواند آن ها را ایجاد کند. در قرن ۱۸ دیوید هیوم بررسی بسیار دقیق و تأثیرگذاری از رابطۀ علّی به دست داد. او مدعی شد که هیچ رابطۀ استنتاجی میان علت و معلول وجود ندارد و هیچ پیوند ضروری میان آن ها مشاهده نمی شود زیراکه چنین پیوندی از راه حسی و تجربی قابل درک و دریافت نیست و او که اعتقاد به اصالت تجربه داشت، نمی توانست چنان رابطۀ ذاتی و درونی بین علت و معلول را بپذیرد. به اعتقاد وی، این که انسان معلول را از علت و علت را از معلول استنتاج می کند به این سبب است که آن علت و معلول به طور ثابت و دائمی در تجربۀ او با یکدیگر در پیوند بوده اند و شخص انتظار دارد (البته بدون این که بتواند آن را اثبات کند) که آینده نیز همانند گذشته باشد. از این رو به گفته هیوم استدلال علّی صرفاً انتظار حدوث رویدادهای آینده به روال اکنون است امّا تبیین آن ممکن نیست. کانت تحت تأثیر هیوم مدعی شد که علیّت یکی از مقولاتی است که برای طبقه بندی تجربه به کار می رود امّا خود در تجربه یافت نمی شود. تحلیل هیوم از علّیت، در شکلی ظریف تر و خالص تر، در بین اغلب فیلسوفان علم و بسیاری از دانشمندان، معیار تبیین رابطۀ علّی شده است هرچند انتقادات جدّی نیز بر آن وارد شده است. در فلسفۀ اسلامی مباحث مشروحی دربارۀ علیت و احکام مربوط به آن وجود دارد. بنابر نظر فیلسوفان اسلامی، مفهوم علیت از بدیهیات اولیه تصوری و قانون علیت از بدیهیات اولیه تصدیقی است. رابطه علّی و معلولی هرچند به گفته هیوم از راه تجربه قابل درک و دریافت نیست اما به لحاظ عقلی قابل دریافت است. علامه طباطبایی چگونگی پیدایش بدیهیات اولیه تصوری ازجمله تصور علیت را در مباحث فلسفی خود با سبکی نوین تبیین کرده است.
این اصطلاح بر رابطه ای دلالت می کند که به موجب آن یک عامل، عامل دیگری را سبب می شود. میان این دو عامل که علت و معلول خوانده می شوند نوعی ارتباط ضروری وجود دارد. مطالعۀ علیّت، تا حدودی بر کوشش برای کشف و تعریف این رابطه متمرکز بوده است. در قرن ۴پ م ارسطو تحلیلی از اقسام علت به دست داد که برای تبیین هرگونه تغییر ضروری بودند. به عقیده او در هر تغییری لازم است به چهار پرسش، که شامل چهار قسم علت اند، پاسخ دهیم: ۱) علت مادی، یا چیزی که موجود از آن تشکیل شده است؛ ۲) علت صوری، یا شکل و طرحی که موجود در اثر تغییر پیدا می کند؛ ۳) علت فاعلی که تغییر را عملی می کند؛ و ۴) علت غایی، یا هدفی که تغییر در جهت آن صورت می گیرد. آموزۀ ارسطو مبنایی برای تبیین تغییرات در طبیعت فراهم کرد. علاوه بر آن، برهانی را فراهم آورد که در قرون وسطا برای اثبات وجود خدا به کار می رفت، یعنی این برهان که در سلسلۀ علل باید علت اولی یا علت العلل وجود داشته باشد که همان خداست. با پیدایش علم جدید در قرن ۱۷، اندیشمندانی نظیر دکارت و گالیله بعضی اصول تبیینی ارسطو را رد کردند و علت فاعلی را به دغدغۀ اصلی و کانون استدلال علمی تبدیل کردند. دکارت عقیده داشت که علت فاعلی یا باید صفات معلول را داشته باشد یا بتواند آن ها را ایجاد کند. در قرن ۱۸ دیوید هیوم بررسی بسیار دقیق و تأثیرگذاری از رابطۀ علّی به دست داد. او مدعی شد که هیچ رابطۀ استنتاجی میان علت و معلول وجود ندارد و هیچ پیوند ضروری میان آن ها مشاهده نمی شود زیراکه چنین پیوندی از راه حسی و تجربی قابل درک و دریافت نیست و او که اعتقاد به اصالت تجربه داشت، نمی توانست چنان رابطۀ ذاتی و درونی بین علت و معلول را بپذیرد. به اعتقاد وی، این که انسان معلول را از علت و علت را از معلول استنتاج می کند به این سبب است که آن علت و معلول به طور ثابت و دائمی در تجربۀ او با یکدیگر در پیوند بوده اند و شخص انتظار دارد (البته بدون این که بتواند آن را اثبات کند) که آینده نیز همانند گذشته باشد. از این رو به گفته هیوم استدلال علّی صرفاً انتظار حدوث رویدادهای آینده به روال اکنون است امّا تبیین آن ممکن نیست. کانت تحت تأثیر هیوم مدعی شد که علیّت یکی از مقولاتی است که برای طبقه بندی تجربه به کار می رود امّا خود در تجربه یافت نمی شود. تحلیل هیوم از علّیت، در شکلی ظریف تر و خالص تر، در بین اغلب فیلسوفان علم و بسیاری از دانشمندان، معیار تبیین رابطۀ علّی شده است هرچند انتقادات جدّی نیز بر آن وارد شده است. در فلسفۀ اسلامی مباحث مشروحی دربارۀ علیت و احکام مربوط به آن وجود دارد. بنابر نظر فیلسوفان اسلامی، مفهوم علیت از بدیهیات اولیه تصوری و قانون علیت از بدیهیات اولیه تصدیقی است. رابطه علّی و معلولی هرچند به گفته هیوم از راه تجربه قابل درک و دریافت نیست اما به لحاظ عقلی قابل دریافت است. علامه طباطبایی چگونگی پیدایش بدیهیات اولیه تصوری ازجمله تصور علیت را در مباحث فلسفی خود با سبکی نوین تبیین کرده است.
wikijoo: علیت
مترادف ها
علیت، خاصیت سببی، رابطه بین علت و معلول
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
در حرکت فکری - خیالی - تصوری بسوی گذشته همیشه از معلول به سمت علت پیشروی میکنیم و بسوی آینده از علت بسوی معلول. حال اگر مسیر حرکت این پیشروی بصورت یک خط در نظر گرفته شود، علت کلی اولیه در آغاز خط و معلول کلی آخری در پایان آن، بریده و جدا از هم خواهند بود. در همین زمینه لازم به اشاره می دانم که گفته ایسا مسیح به شکل : من A و O ( آلفا و اُمِگا حروف اول و آخر در زبان یونانی با حروف لاتین ) ، من آغاز و پایان، من اول و آخرم، نمی تواند حقیقت داشته باشد. این اشتباه در قرآن هم به شکل زیر تکرار گردیده : هوالاول و الآخر. نکته اشتباه در کلام های مبارک ایسا و محمّد مصطفی اینست که خدای حقیقی و واقعی، بیکران و بینهایت ( که هیچ موجود دیگری چه شهودی و چه غیبی غیر از او نه وجود دارد و نه میتواند وجود داشته باشد ) نه تنها اول و آخر بلکه وسط یعنی پیوند اول و آخر همه چیز و همه کس هم هست. لذا آیه بعدی قرآن به شکل هوالظاهر و الباطن حقیقت دارد به این معنا که هو یا الله و یا خدا ظاهر و باطن همه چیز و همه کسست.
... [مشاهده متن کامل]
اثبات موجود بودن یا وجود داشتن گیتی ها یا کیهان ها و یا جهان های متناهی، مساوی، موازی و بیشمار به روش علوم طبیعی و تجربی محال و غیر ممکن می باشد بلکه فقط از طریق تقسیم بینهایت حقیقی و واقعی ( و نه بینهایت کلمه ای، مفهومی و ایده ای در زبان و خط و فهم و عقل محدود انسانی ) به کمک قوای ادراکی فهم و عقل سالم با ابزارهای فکر و خیال تصور روشن به واحد های مطلقا مساوی و بیشمار به روش هندسی در پیروی از روش مطلق خدای علمی به شکل زیر: بینهایت هیچگاه نمی تواند دارای یک مرکز واحد و یگانه و منحصر به فرد باشد، زیرا مرکز داشتن هرچیزی نشانه بدیهی، بارز و آشکار متناهی بودن و مرز و محیط داشتن آن چیز است. اما بینهایت می تواند دارای مراکز بیشمار محلی یا میدانی باشد. هرکدام از این محله ها یا میدان ها را می توان یک گیتی یا یک کیهان و یا یک جهان نامید که از لحاظ فرم یا شکل و محتوا بطور مطلق یکسان و برابرند . همانطور که عدد یک واحد کلیه اعداد صحیح و طبیعی و بیشمار است، درست به همان ترتیب هرکدام از جهان ها واحد اعضای مجموعه باز و بیشمار آنهاست. هر کدام از جهان ها یک سیستم یا سامانه در خود بسته می باشند با محیطی مطلقا مسدود و نفوذ ناپذیر و برخلاف سیستم ها یا سامانه های جزئی، دارای ورودی و خروجی نمی باشند به این معنا که هیچ چیزی از بیرون به درون و از درون به خارج از آنها هرگز نمی تواند نفوذ پیدا کند منجمله ماده، روح ، روان ، جان و یا چیز دیگری. هرکدام از کیهان ها یا جهان ها بطور مطلق مستقل و خود کفا آفریده شده اند و لذا به هیچ گونه دخالت دیگری ( غیر از دخالت اولیه در طول طراحی ) از بیرون هیچگونه نیازی ندارند و نخواهند داشت. شاید برای انسان امروز و آینده به ویژه خود ما ایرانیان مفید و ثمر بخش و راه باشد که در بحث چگونگی آفرینش این جهان و موجودات درون آن منجمله موجود مهمی مثل انسان به خواست و امر خدا و موضوع علیت یا زنجیره علت و معلول، دو داستان مبدئی و بنیادی ادیان ابراهیمی ( یهودیت و مسیحیت و اسلام ) یکی آفرینش شش روزه جهان و دیگری خلق بابا آدم و ننه حوا را پشت سر رها نماید ( و نمائیم ) تا بتواند و بتوانیم از نو و این بار به روش علمی در این زمینه ها بیندیشد و بیندیشیم. این دو داستان نقش دو قفل سنگین را بازی میکنند که بر روی در های قوای ادراکی فهم و عقل پیروان این سه دین بخصوص در سطوح پیشوائی و مرجعیت تقلید طوری زده شده اند که با هیچ کلید معمولی و یک پارا یا فراکلید ( فراقلیت ) ویژه غیر قابل بازکردن و گشودن و افتتاح اند، مگر اینکه یک معجزه آسمانی نو، عام و جهانشمول روی دهد و آنهم نه از نوع معجزه های موسائی و ایسائی و محمّدی که در عمل و بطور واقعی اتفاق نیفتاده اند.
ز بند و کمند عشق تو ای یار هیچ امید رهایی و رستگاری نیست/ کَی توانند گریزند مخلوقات زین داغ نهاده بر سر و دل و دست/
با خیال راحت و آسوده و آرامش خاطر می توانیم یقین داشته و مطمئن باشیم که این گیتی یا کیهان و یا این جهان ( هر کدام از آنها ) سرا ی جاودانه ما انسان ها می باشد بهمراه بقیه موجودات زنده و غیر زنده.
... [مشاهده متن کامل]
اثبات موجود بودن یا وجود داشتن گیتی ها یا کیهان ها و یا جهان های متناهی، مساوی، موازی و بیشمار به روش علوم طبیعی و تجربی محال و غیر ممکن می باشد بلکه فقط از طریق تقسیم بینهایت حقیقی و واقعی ( و نه بینهایت کلمه ای، مفهومی و ایده ای در زبان و خط و فهم و عقل محدود انسانی ) به کمک قوای ادراکی فهم و عقل سالم با ابزارهای فکر و خیال تصور روشن به واحد های مطلقا مساوی و بیشمار به روش هندسی در پیروی از روش مطلق خدای علمی به شکل زیر: بینهایت هیچگاه نمی تواند دارای یک مرکز واحد و یگانه و منحصر به فرد باشد، زیرا مرکز داشتن هرچیزی نشانه بدیهی، بارز و آشکار متناهی بودن و مرز و محیط داشتن آن چیز است. اما بینهایت می تواند دارای مراکز بیشمار محلی یا میدانی باشد. هرکدام از این محله ها یا میدان ها را می توان یک گیتی یا یک کیهان و یا یک جهان نامید که از لحاظ فرم یا شکل و محتوا بطور مطلق یکسان و برابرند . همانطور که عدد یک واحد کلیه اعداد صحیح و طبیعی و بیشمار است، درست به همان ترتیب هرکدام از جهان ها واحد اعضای مجموعه باز و بیشمار آنهاست. هر کدام از جهان ها یک سیستم یا سامانه در خود بسته می باشند با محیطی مطلقا مسدود و نفوذ ناپذیر و برخلاف سیستم ها یا سامانه های جزئی، دارای ورودی و خروجی نمی باشند به این معنا که هیچ چیزی از بیرون به درون و از درون به خارج از آنها هرگز نمی تواند نفوذ پیدا کند منجمله ماده، روح ، روان ، جان و یا چیز دیگری. هرکدام از کیهان ها یا جهان ها بطور مطلق مستقل و خود کفا آفریده شده اند و لذا به هیچ گونه دخالت دیگری ( غیر از دخالت اولیه در طول طراحی ) از بیرون هیچگونه نیازی ندارند و نخواهند داشت. شاید برای انسان امروز و آینده به ویژه خود ما ایرانیان مفید و ثمر بخش و راه باشد که در بحث چگونگی آفرینش این جهان و موجودات درون آن منجمله موجود مهمی مثل انسان به خواست و امر خدا و موضوع علیت یا زنجیره علت و معلول، دو داستان مبدئی و بنیادی ادیان ابراهیمی ( یهودیت و مسیحیت و اسلام ) یکی آفرینش شش روزه جهان و دیگری خلق بابا آدم و ننه حوا را پشت سر رها نماید ( و نمائیم ) تا بتواند و بتوانیم از نو و این بار به روش علمی در این زمینه ها بیندیشد و بیندیشیم. این دو داستان نقش دو قفل سنگین را بازی میکنند که بر روی در های قوای ادراکی فهم و عقل پیروان این سه دین بخصوص در سطوح پیشوائی و مرجعیت تقلید طوری زده شده اند که با هیچ کلید معمولی و یک پارا یا فراکلید ( فراقلیت ) ویژه غیر قابل بازکردن و گشودن و افتتاح اند، مگر اینکه یک معجزه آسمانی نو، عام و جهانشمول روی دهد و آنهم نه از نوع معجزه های موسائی و ایسائی و محمّدی که در عمل و بطور واقعی اتفاق نیفتاده اند.
ز بند و کمند عشق تو ای یار هیچ امید رهایی و رستگاری نیست/ کَی توانند گریزند مخلوقات زین داغ نهاده بر سر و دل و دست/
با خیال راحت و آسوده و آرامش خاطر می توانیم یقین داشته و مطمئن باشیم که این گیتی یا کیهان و یا این جهان ( هر کدام از آنها ) سرا ی جاودانه ما انسان ها می باشد بهمراه بقیه موجودات زنده و غیر زنده.
به زبان ساده، علت �وجود بخشِ� معلول است و معلول هستیِ خود را از علت می گیرد. و معلول در نتیجۀ علت به وجود می آید. مثلا در جملۀ �باد وزید و شاخه های درخت تکان خورد� وزیدنِ باد �علت� و تکان خوردن شاخه های درخت �معلول� است
پیوند میان انگیختار و انگیخته.
علیت یعنی علت
مثال هرچیزی علتی دارد مانند باران ، از بخار اب وبا برخورد ابرها می بارد
مثال هرچیزی علتی دارد مانند باران ، از بخار اب وبا برخورد ابرها می بارد
" بُنابَر"
واژه بُنابر آمیزه ای از: بُن و بَر = علت و معلول
در گفتمان فلسفی می توان از نوواژه بُنابر به جای علیت بهره برد؛
فرنود بنابر = برهان علیت
واژه بُنابر آمیزه ای از: بُن و بَر = علت و معلول
در گفتمان فلسفی می توان از نوواژه بُنابر به جای علیت بهره برد؛
فرنود بنابر = برهان علیت
به قول هگل اگر زنجیره علت و معلول را مثل پیشینیان بصورت یک خط مستقیم در نظر بگیریم ، آنگاه در طول آن بسوی زمان گذشته و آینده هرگز نمی توانیم اولین و آخرین حلقه آنرا بطور دقیق و حقیقی و واقعی تعیین نمائیم.
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
اما اگر آنرا به شکل دایره در نظر بگیرم ، آنگاه حلقه اول و آخر آن روی هم قرار می گیرند و به یک حلقه واحد و یگانه تبدیل می شوند، هرچه که میخواهد باشد. هر کدام از حلقه های آن بطور همزمان و کامل و در عین واحد هم معلول حلقه قبلی و هم علت حلقه بعدی خواهند بود. در حال حاضر کلیه حلقه های قبلی وجود ندارند بلکه پشت سر هم و هرکدام به ترتیب و نوبه خاص و ویژه از طریق جهش کوانتمی تحول یافته و تبدیل شده و به حلقه فعلی منجر گردیده اند، یعنی واقعیت عینی و بطور کلی طبیعت و کیهان. همچنین در حال حاضر حلقه های بعدی وجود ندارند بلکه پشت سر هم و هرکدام به ترتیب و نوبه خاص و ویژه خویش از راه جهش های کوانتمیِ همین حلقه فعلی ایجاد یا آفریده خواهند گردید و پس از یک دور کامل روی محیط دایره ، حرکت بعدی در مداری برتر و کمال یافته تر از مدار فعلی دو باره از نو آغار خواهد گردید و هدف نهایی این حرکت تکاملی و دایره وار رسیدن به سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی اولیه قبل از آغاز حرکت می باشد. پیشنهاد منطقی و عقلانی هگل در این زمینه قابل پذیرش می باشد، اما این حرکت چرخشی و متافیزیکی در محتوای یک جهان قدیمی و غیر حادث و باز و بیکران از نوع جهان ارسطویی مطلقا محال و غیر ممکن می باشد بلکه فقط در محتوای هرکدام از کیهان ها یا جهان های متناهی و موازی و مساوی و بیشمار با محیط های مطلقا مسدود و نفوذ ناپذیر. این حرکت سوار بر امواج نوسانات متوالی باز و بسته شدن یا انبساط و انقباض محتوای کیهان یا جهان ها و از راه و طریق وقوع مه بانگ های متوالی امکانپذیر و مقدور و میّسر می باشد و نه از راه و روش و طریقی دیگر. منشاء و مبداء و سرچشمه این رودخانه عظیم و فراگیر کیهانی، نظام احسن و اشرف آفرینش مبداء بوده و بازگشت آن در معاد به همان سامان یا نظام خواهد بود و برخورداری مجدد موجودات زنده و مفید و تک تک افراد انسانی از همان زندگی بهشتی در سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی قبل از آغار سفر.
برای واژه علیت چندین برابر هست
چیم ، چرایی. بون. نونشت. بهانه. واهانگ، بیخ ، میباشد
چیم ، چرایی. بون. نونشت. بهانه. واهانگ، بیخ ، میباشد