علی کوفی
لغت نامه دهخدا
علی کوفی. [ ع َ ی ِ ] ( اِخ ) ابن اسباطبن سالم کوفی شیعی. مکنی به ابوالحسن. وی مقری و مفسر و عالم در بعض علوم بود و در اواسط قرن سیزدهم هَ. ق. میزیست. او راست : 1- تفسیرالقرآن. 2- کتاب الدلائل. 3- کتاب المزار. 4- کتاب النوادر. ( از معجم المؤلفین ).
علی کوفی. [ ع َ ی ِ ] ( اِخ ) ابن اسماعیل بن شعیب بن میثم بن یحیی تمار اسدی کوفی بصری میثمی. مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی میثمی شود.
علی کوفی. [ع َ ی ِ ] ( اِخ ) ابن جبله کوفی. مکنی به ابوالحسن. تابعی است. و نیز رجوع به ابوالحسن ( علی بن... ) شود.
علی کوفی. [ ع َ ی ِ ] ( اِخ ) ابن حسن بن علی بن فضال بن عمربن ایمن کوفی. مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن فضال. وی عالم و فقیه و محدث و مفسر و واعظ بود و در حدود سال 206 هَ. ق. متولد شد و در 290 درگذشت. او راست : 1- التفسیر. 2- الجنة و النار. 3- الطب. 4-المواعظ. 5- الوضوء و الصلاة. ( از معجم المؤلفین ازالفهرست طوسی ص 92 و منتهی المقال ابوعلی ص 21 و ایضاح المکنون بغدادی ج 1 ص 80 و ج 2 ص 93 و... و منهج المقال میرزا محمد ج 2 ص 230 و منتهی المقال مامقانی ج 2 ص 235 ). و رجوع به مصنفی علم الرجال ص 274 شود.
علی کوفی. [ ع َ ی ِ ] ( اِخ ) ابن حسن بن محمد طائی جرمی کوفی. مشهور به طاطری و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی طاطری شود.
علی کوفی. [ ع َ ی ِ ] ( اِخ ) ابن حسن کوفی. مکنی به ابوالشعثاء. محدث بود و از حفص بن غیاث روایت کرد. و نیز رجوع به ابوالشعثاء ( علی بن... ) شود.
علی کوفی. [ ع َ ی ِ ] ( اِخ ) ابن حسین بن طریف کوفی. مکنی به ابومنذر. نسب شناس بود و در سال 768 هَ. ق. درگذشت. او راست : شجرة آل العباس. ( از معجم المؤلفین از کشف الظنون ص 1027 ).بیشتر بخوانید ...
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید