علی واسطی
لغت نامه دهخدا
علی واسطی. [ ع َ ی ِ س ِ ] ( اِخ ) ابن ابی محمدبن ابی سعدبن عبداﷲ واسطی. مشهور به دیوانی و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی دیوانی شود.
علی واسطی. [ ع َ ی ِ س ِ ] ( اِخ ) ابن حسن بن احمد واسطی. مکنی به ابوالحسن. صوفی و نسب شناس ( 654 - 733 هَ. ق. ). او راست : 1- خلاصةالاکسیر فی نسب سیدنا الغوث الرفاعی الکبیر. 2- الکبائر و الصغائر. ( از معجم المؤلفین از فهرس دارالکتب المصریة ج 5 ص 168 ).
علی واسطی. [ ع َ ی ِ س ِ ] ( اِخ ) ابن طلحةبن کردان واسطی. مکنی به ابوالقاسم. وی نحوی بود و نزد ابوعلی فارسی و رمانی تحصیل کرد. و در سال 424هَ. ق. درگذشت. او را کتابی است بزرگ در اعراب قرآن ، که در حدود 15 مجلد است. ( از معجم المؤلفین از سیرالنبلاء ذهبی ج 11 ص 94 و الوافی صفدی ج 12 ص 77 و معجم الادباء ج 13 ص 259 و بغیةالوعاة سیوطی ص 339 ).
علی واسطی. [ ع َ ی ِ س ِ ] ( اِخ ) ابن عاصم بن صهیب واسطی مکنی به ابوالحسن. از محدثان بود. در سال 105 هَ. ق. متولد شد.وی شخصی پرهیزکار و پارسا و اصلش از واسط بود ولی در بغداد سکونت گزید و در سال 201 هَ. ق. در همان شهر درگذشت. ( از الاعلام زرکلی از تذکرة الحفاظ ج 1 ص 291 و میزان الاعتدال ج 2 ص 228 و تاریخ بغداد ج 11 ص 436 ). و نیز رجوع به ابوالحسن ( علی بن عاصم... ) شود.
علی واسطی. [ ع َ ی ِ س ِ ] ( اِخ ) ابن مبارک بن حسن بن احمدبن ابراهیم واسطی رفاعی. ملقب به تقی الدین و مکنی به ابوالحسن. متوفی در سال 632 هَ. ق. او راست : قرةالعین فی مناقب أبی العلمین. ( از معجم المؤلفین ).
علی واسطی. [ ع َ ی ِ س ِ ] ( اِخ ) ابن محمدبن احمدبن بختیاربن علی واسطی مندائی. رجوع به علی مندایی شود.
علی واسطی. [ ع َ ی ِ س ِ ] ( اِخ ) ابن محمدبن شاکر مؤدب لیثی واسطی. رجوع به علی مؤدب شود.
علی واسطی. [ ع َ ی ِ س ِ ] ( اِخ ) ابن محمدبن عبدالرحیم بن دینار بصری واسطی کاتب. مکنی به ابوالحسین. رجوع به علی بصری ( ابن محمدبن... ) شود.بیشتر بخوانید ...
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید