علی هندی
لغت نامه دهخدا
علی هندی. [ ع َ ی ِ هَِ ] ( اِخ ) ابن احمدبن ابراهیم بن اسماعیل مهائمی دکنی هندی حنفی. ملقب به علاءالدین. رجوع به علی مهائمی شود.
علی هندی. [ ع َ ی ِ هَِ ] ( اِخ ) ابن حسام الدین بن عبدالملک جونفوری هندی. مشهور به متقی و ملقب به علاءالدین. رجوع به علی متقی شود.
علی هندی. [ ع َ ی ِ هَِ ] ( اِخ ) ابن حسام الدین اکبرآبادی هندی مشهور به آرزو و ملقب به سراج الدین. رجوع به آرزو و علی شاه ( ابن حسام الدین... ) شود.
علی هندی. [ ع َ ی ِ هَِ ] ( اِخ ) ابن دلدارعلی لکهنویی هندی. رجوع به علی لکهنویی شود.
علی هندی. [ ع َ ی ِ هَِ ] ( اِخ ) ( علیرضا... ) ابن طالب هندی پیشاوری. رجوع به علیرضا ( ابن طالب... ) شود.
علی هندی. [ ع َ ی ِ هَِ ] ( اِخ ) ابن نوح حسینی واسطی بلگرامی هندی حنفی مشهور به غلامعلی آزاد. رجوع به غلامعلی آزاد شود.
علی هندی. [ ع َ ی ِ هَِ ] ( اِخ ) اکبرآبادی هندی. ملقب به شرف الدین و متخلص به پیام. شاعربود و در حدود سال 1150 هَ. ق. در گذشت. او را در حدود هفت هزار بیت شعر است. ( از الذریعه ج 9 ص 751 ).
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید