علی هروی
لغت نامه دهخدا
علی هروی. [ ع َ ی ِ هَِ رَ ] ( اِخ ) ( امیر... ). وی در قرن نهم در مدرسه عبدالرحمان جامی می زیست و از جامی تلمذ میکرد شعر نیز می سرود و قسمتی از اشعار او را میر علیشیر نقل کرده است. ( از الذریعه ج 9 ص 765 ).
علی هروی. [ ع َ ی ِ هَِ رَ ] ( اِخ ) ابن ابی بکربن علی هروی موصلی. مکنی به ابوالحسن. رحاله ( سیّاح ) قرن ششم هَ. ق. رجوع به علی ( ابن ابی بکربن... ) و ابوالحسن سیاح شود.
علی هروی. [ ع َ ی ِ هَِ رَ ] ( اِخ ) ابن احمدبن سهل فوشنجی هروی. مکنی به ابوالحسن. رجوع به ابوالحسن فوشنجی و علی ( ابن احمدبن... ) شود.
علی هروی. [ع َ ی ِ هَِ رَ ] ( اِخ ) ابن سلطان محمد هروی قاری حنفی. مکنی به نورالدین. رجوع به قاری و علی قاری شود.
علی هروی. [ ع َ ی ِ هَِ رَ ] ( اِخ ) ابن عبداﷲبن محمدبن هیصم هروی. او عالم و ادیب و شاعر بود و پیش از سال 280 هَ. ق. می زیست. وی به بغداد رفت و در آنجا از عثمان بن سعید دارمی حدیث روایت کرد و ابواحمد غطریفی جرجانی از وی روایت دارد. او راست : 1- تصفیةالقلوب. 2- دیوان شعر. 3- عقودالجواهر. 4- مفتاح البلاغة. 5- النکت. 6- نهج الرشاد. ( از معجم المؤلفین از الوافی صفدی ج 12 ص 91 و تاریخ بغداد خطیب بغدادی ج 13 ص 5 و معجم الادباء یاقوت ج 13 ص 277 و اعیان الشیعه عاملی ج 41 ص 341 و هدیة العارفین بغدادی ج 1 ص 697 ).
علی هروی. [ ع َ ی ِ هَِ رَ ] ( اِخ ) ابن محمدبن احمدبن محمدبن عبداﷲبن عباد عبادی هروی شافعی. مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی عبادی شود.
علی هروی. [ ع َ ی ِ هَِ رَ ] ( اِخ ) ابن محمد هروی. مکنی به ابوالحسن. وی ادیب و نحوی بود به مصر سفر کرد و در آنجا مسکن گزید و از ازهری روایت کرد. هروی پیش از سال 370 هَ. ق. در قید حیات بود و سال وفات او را درحدود 415 هَ.ق. نوشته اند. او راست : 1- الازهیة، که شرح حروف و عوامل است. 2- الذخائر، در نحو، در چهار مجلد. 3- المرشد، که خلاصه ای است از قواعد نحوی. ( از معجم المؤلفین از معجم الادباء یاقوت ج 14 ص 248 و انباء الرواة قفطی ج 2 ص 311 و بغیةالوعاة سیوطی ص 355 و کشف الظنون حاجی خلیفه ص 73 و هدیةالعارفین بغدادی ج 1 ص 686 ).بیشتر بخوانید ...
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید