علی لخمی

لغت نامه دهخدا

علی لخمی. [ ع َ ی ِ ل َ ] ( اِخ ) ابن انجب ابی المکارم المفضل بن ابی الحسن علی بن ابی الغیث مفرج بن حاتم بن حسن بن جعفربن ابراهیم بن حسن لخمی مقدسی اسکندرانی مالکی. مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی مقدسی شود.

علی لخمی.[ ع َ ی ِ ل َ ] ( اِخ ) ابن عطیةبن مطرف بن سلمه لخمی بلنسی. مشهور به ابن زَقّاق و مکنی به ابوالحسن. شاعربود و نزد محمد بطلیوسی به تلمذ پرداخت و بسیاری ازبزرگان را مدح کرد. وی در حدود سال 530 هَ. ق. درگذشت. سال وفات او را 528 هَ. ق. نیز گفته اند و سن او کمتر از چهل سال بود. او را دیوان شعری است. ( از معجم المؤلفین از فهرس المؤلفین بالظاهریة و التکمله ابن أبار ص 663 ). و نیز رجوع به ابن زقاق شود.

علی لخمی. [ ع َ ی ِ ل َ ] ( اِخ ) ابن محمد ربعی. مشهور به لخمی و مکنی به ابوالحسن. فقیه بود و در صفاقس سکونت داشت و در سال 498 هَ. ق. درگذشت. او راست : التبصرة که تعلیقی است مفصل بر المدونة. ( از معجم المؤلفین از الدیباج ابن فرحون ص 203 و الاعلام زرکلی ج 5 ص 148 ).

علی لخمی. [ ع َ ی ِ ل َ ] ( اِخ ) ابن محمد لخمی اشبیلی مغربی اندلسی مالکی. مکنی به ابوالحسن. وی از مورخان بشمار می رفت و در سال 923هَ. ق. در قید حیات بود. او راست : الدرالمصان فی سیرةالمظفر سلیم خان العثمانی. ( از معجم المؤلفین ).

علی لخمی. [ ع َ ی ِ ل َ ] ( اِخ ) ابن مفضل بن علی بن مفرج بن حاتم بن حسن بن جعفر لخمی مقدسی اسکندرانی مالکی. مکنی به ابوالحسن و ملقب به شرف الدین. رجوع به علی مقدسی شود.

علی لخمی. [ع َ ی ِ ل َ ] ( اِخ ) ابن موسی بن عبداﷲ لخمی بسطی. مشهور به قرباقی. فقیه بود و به احوال عرب و نسب های ایشان اطلاع داشت. وی در دهم صفر سال 842 هَ. ق. درگذشت. ( از معجم المؤلفین از نیل الابتهاج تنبکتی ص 207 ).

علی لخمی. [ ع َ ی ِ ل َ ] ( اِخ ) ابن یوسف بن حریز ( یا جریر )بن فضل بن معضادبن فضل لخمی شطنوفی شافعی. ملقب به نورالدین و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی شطنوفی شود.

فرهنگ فارسی

ابن یوسف بن حریز ( یا جریر ) بن فضل بن معضاد بن فضل لخمی شطنونی شافعی ملقب به نور الدین و مکنی به ابوالحسن

پیشنهاد کاربران

بپرس