علی قاهری
لغت نامه دهخدا
علی قاهری. [ ع َ ی ِ هَِ ] ( اِخ ) ابن احمدبن عثمان بن محمدبن اسحاق سلمی مناوی قاهری شافعی. رجوع به علی مناوی شود.
علی قاهری. [ ع َ ی ِ هَِ ] ( اِخ )ابن سودون یشبغاوی قاهری دمشقی حنفی. مکنی به ابوالحسن. رجوع به ابن سودون و علی ( ابن سودون... ) شود.
علی قاهری. [ ع َ ی ِ هَِ ] ( اِخ ) ابن عبدالرحمان بن محمدبن محمدبن اسماعیل شلقامی قاهری شافعی. ملقب به نورالدین و مکنی به ابوالحسن. فقیه بود و در حدود سال 746 هَ. ق. متولد شد و در سال 842 هَ. ق. درگذشت. او راست : کتاب فی الوثائق. ( از معجم المؤلفین ج 7 ص 120 ).
علی قاهری. [ ع َ ی ِ هَِ ] ( اِخ ) ابن عبدالقادربن محمد قرافی قاهری نقاش. ملقب به نورالدین. رجوع به علی نقاش شود.
علی قاهری. [ ع َ ی ِ هَِ ] ( اِخ ) ابن عبدالقادر حسنی شامی قاهری ازهری شافعی. مشهور به سید فرضی و ملقب به نورالدین. رجوع به علی فرضی شود.
علی قاهری. [ ع َ ی ِ هَِ ] ( اِخ ) ابن عبداﷲبن علی نطوبسی قاهری ازهری ضریر مالکی سنهوری. ملقب به نورالدین و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی سنهوری شود.
علی قاهری. [ ع َ ی ِ هَِ ] ( اِخ ) ابن علی شبراملسی شافعی قاهری. ملقب به نورالدین و مکنی به ابوالضیاء. رجوع به علی شبراملسی شود.
علی قاهری. [ ع َ ی ِ هَِ ] ( اِخ ) ابن محمدبن احمدبن یوسف بن محمد هیثمی طبناوی قاهری مالکی اشعری. ملقب به نورالدین. رجوع به علی طبناوی شود.
علی قاهری. [ ع َ ی ِ هَِ ] ( اِخ ) ابن محمدبن اقبرس قاهری شافعی. ملقب به علاءالدین و مشهور به ابن اقبرس. وی در سال 801 هَ. ق. در قاهره متولد شد و در سال 862 هَ. ق. درگذشت. او راست : 1- تحکیم العقول فی افول البدر بالنزول. 2- شرح شفای قاضی عیاض. 3- نکته هایی بر نزول الغیث دمامینی و بر التمهید و الکوکب اسنوی. ( از معجم المؤلفین از الضوء اللامع سخاوی ج 5 ص 292 و کشف الظنون حاجی خلیفه ص 1054 ).
علی قاهری. [ ع َ ی ِ هَِ ] ( اِخ ) ابن محمدبن عیسی بن محمد اشمونی الاصل قاهری شافعی. ملقب به نورالدین. رجوع به علی اشمونی شود.
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید