علی فزاری

لغت نامه دهخدا

علی فزاری. [ ع َ ی ِ ف َ ] ( اِخ ) ابن حوشب فزاری. مکنی به ابوسلیمان. محدث بود و ولیدبن مسلم از او روایت دارد. و نیز رجوع به ابوسلیمان ( علی بن... ) شود.

علی فزاری. [ ع َ ی ِ ف َ ] ( اِخ ) ابن غراب فزاری کوفی. مکنی به ابوالحسن. تابعی بود. و نیز رجوع به ابوالحسن ( علی بن... ) شود.

علی فزاری. [ ع َ ی ِ ف َ ] ( اِخ ) ابن محمدبن ابراهیم بن عبدالرحمان بن ضحاک فزاری. مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن مقری ( در التکملة شهرت وی «ابن بقری » ذکر شده است ). فقیه و محدث و متکلم بود و در سال 552 یا 553 یا 557 هَ. ق. در غرناطة درگذشت. او راست : 1- شمائل النبی ( ص ) که آن را الشمائل بالنور الساطع الکامل نامیده است ، در دو جلد بزرگ. 2- مدارک الحقائق فی اصول الفقه. 3- منهاج السداد فی شرح الارشاد.4- نزهةالاصفیاء و سلوةالاولیاء فی فضل الصلاة علی خاتم الانبیاء ( ص ) در دوازده جلد. ( از معجم المؤلفین ).

علی فزاری. [ ع َ ی ِ ف َ ] ( اِخ ) ابن محمد فزاری. از قضاة قرن چهارم هجری بود. او راست : کتاب الدعاء. ( از معجم المؤلفین ).

پیشنهاد کاربران

بپرس