علی فارسی
لغت نامه دهخدا
علی فارسی. [ ع َ ی ِ رِ ] ( اِخ ) ابن بلبان بن عبداﷲ فارسی مصری حنفی. ملقب به علاءالدین و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی مصری شود.
علی فارسی. [ ع َ ی ِ رِ ] ( اِخ ) ابن بیان فارسی. مشهور به عیان. رجوع به علی عیان شود.
علی فارسی. [ ع َ ی ِ رِ ] ( اِخ ) ابن عیسی بن سلیمان بن محمدبن سلیمان بن ابان نفری فارسی. مشهور به سکری و شاعرالسنة و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی سکری شود.
علی فارسی. [ ع َ ی ِ ] ( اِخ ) برلاس ( امیر... ). وی از امرایی بود که در سال 858 هَ. ق. همراه میرزا ابوالقاسم بابر بر سمرقند مستولی شدند. و او از جانب میرزا ابوالقاسم به حکومت ولایت کاشان و جاریک برگزیده شد. و در سال 863 هَ. ق. وی به همراهی امیر سیداصیل ، ازجانب سلطان ابوسعید مأمور دستگیری میرزا علاءالدوله و پسر او میرزا ابراهیم شد که از هرات به طرف مزینان و سبزوار گریخته بودند. آنگاه مأمور تسخیر قلعه عماد گشت و بر حسب فرمان سلطان ، برج و باره این قلعه را ویران ساخت. و در سال 864 از جانب سلطان سعید به همراهی چند تن از امرای دیگر مأمور تأدیب بعضی از قبایل عرب گشت که در حدود بیاروجمند اقامت داشتند.( از حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 54 و 77 و 78 و 122 ).
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید