علی غزنوی
لغت نامه دهخدا
علی غزنوی. [ ع َ ی ِ غ َ ن َ ] ( اِخ ) ابن عثمان بن ابی علی جلابی هجویری غزنوی. مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی جلابی ( ابن عثمان بن... ) شود.
علی غزنوی. [ ع َ ی ِ غ َ ن َ ] ( اِخ ) ابن عثمان غزنوی. مکنی به ابوالحسن. صوفی بود و در سال 465هَ. ق. درگذشت. او راست : کشف حجب المحجوب لارباب القلوب ، در تصوف. ( از کشف الظنون حاجی خلیفه ص 1494 ).
علی غزنوی. [ ع َ ی ِ غ َ ن َ ] ( اِخ ) ابن مسعودبن محمودغزنوی. ملقب به بهاءالدوله و مکنی به ابوالحسن. وی عم مسعودبن مودود بود که چون مسعود در صغر سن به سلطنت رسید و کفایت اداره مملکت را نداشت ، بزرگان مملکت در ماه رجب سال 440 هَ. ق. وی را از سلطنت خلع کرده عمش علی بن مسعود را به سلطنت نشاندند. بهاءالدوله علی ، قریب دو سال فرمانروائی کرد و سپس در سال 441 هَ. ق. به واسطه خروج عبدالرشیدبن محمود، از غزنین فرار کرد. ( از حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 359 ) ( از معجم الانساب زامباور ص 418 ) ( طبقات سلاطین اسلام ص 259 ).
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید