علی عبدری

لغت نامه دهخدا

علی عبدری. [ ع َ ی ِ ع َ دَ ] ( اِخ ) ابن حسن بن اسماعیل بن احمدبن جعفربن محمدبن صالح بن حسان بن حصن عبدری. مشهور به ابن مقلة و مکنی به ابوالحسن. ادیب و عروضی و شاعر و نویسنده. متولد در ربیعالاول سال 524 هَ. ق. در بصره. و متوفی در 24 شعبان 599 هَ. ق. در بصره. او را تصنیفاتی در ادب و عروض است. ( از معجم المؤلفین از معجم الادباء ج 13 ص 88 و انباءالرواة قفطی ج 2 ص 242 و الوافی صفدی ج 12 ص 34 ). وی از بنی عبدالقیس میباشد و در اعلام زرکلی لقب او «عبدی » آمده است.

علی عبدری. [ ع َ ی ِ ع َ دَ ] ( اِخ ) ابن سعیدبن عبدالرحمان بن محرز عبدری. مکنی به ابوالحسن. فقیه و اصولی است. وی از اهالی جزیره میورقة بود و به مشرق رفت و عمل حج را به جا آورد و سپس به بغداد رفت و در محضر خطیب بغدادی و جز وی حضور یافت. و در جمادی الاَّخره سال 493 هَ. ق. در بغداد درگذشت. او راست :الکفایة فی مسائل الخلاف. ( از معجم المؤلفین از مناقب الشافعی و طبقات اصحابه من تاریخ الذهبی ص 173 و الوافی صفدی ج 12 ص 72 و طبقات الشافعیه سبکی ج 3 ص 298و الصله ابن بشکوال ص 415 و کشف الظنون ص 1499 ).

پیشنهاد کاربران

بپرس