علی عباسی
لغت نامه دهخدا
علی عباسی. [ ع َ ی ِ ع َب ْ با] ( اِخ ) ابن سلیمان بن احمدبن سلیمان أنصاری قرطبی عباسی. مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی انصاری شود.
علی عباسی. [ ع َ ی ِ ع َب ْ با ] ( اِخ ) ابن سلیمان بن علی بن عبداﷲبن عباس هاشمی عباسی. مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی هاشمی ( ابن سلیمان بن علی... ) شود.
علی عباسی. [ ع َ ی ِ ع َب ْ با ] ( اِخ ) ابن عبدالرحیم بن حسن بن عبدالملک بن ابراهیم سلمی عباسی رقی بغدادی. مشهور به ابن عصار و مکنی به ابوالحسن. لغوی و نحوی بود ( 508 - 576 هَ. ق. ). او را تألیفاتی است. ( از معجم المؤلفین از سیرالنبلاء ذهبی ج 12 ص 283 والوافی صفدی ج 12 ص 96 ).
علی عباسی. [ ع َ ی ِ ع َب ْ با ] ( اِخ ) ابن قاسم عباسی حنفی یمنی. وی عالم فرایض بود، در سال 1262 هَ. ق. در یمن متولد شد و در سال 1300 در کولندی درگذشت. او راست : الفرات الفائض علی حدائق ذریعةالناهض الی تعلم احکام الفرائض. ( از معجم المؤلفین از فهرس المؤلفین بالظاهریة و هدیة العارفین بغدادی ج 1 ص 772 و فهرست الخدیویة ج 3 ص 311 و فهرس الازهریة ج 2 ص 705 و ایضاح المکنون بغدادی ج 2 ص 180 ).
علی عباسی. [ ع َ ی ِ ع َب ْ با ] ( اِخ ) ابن محمد. مشهور به ابن محیا عباسی و ملقب به عمادالدین. نسب شناس بود و در حدود سال 750 هَ. ق. درگذشت. او راست : نزهة ذوی العقول فی نسب آل الرسول. ( از معجم المؤلفین از ایضاح المکنون بغدادی ج 2 ص 207 و 639 و هدیة العارفین بغدادی ج 1 ص 720 ).
علی عباسی. [ ع َ ی ِ ع َب ْ با ] ( اِخ ) ابن محمدسعیدبن عبداﷲبن حسین سویدی بغدادی عباسی. مکنی به ابوالمعالی. رجوع به علی سویدی شود.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید