علی طائی

لغت نامه دهخدا

علی طائی.[ ع َ ی ِ ] ( اِخ ) ابن احمد طائی سموقی. مکنی به ابوالحسن و ملقب به بهاءالدین. رجوع به علی سموقی شود.

علی طائی. [ ع َ ی ِ ] ( اِخ ) ابن حرب بن محمدبن علی طائی موصلی. مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی موصلی شود.

علی طائی. [ ع َ ی ِ ] ( اِخ ) ابن حسن بن محمد طائی جرمی کوفی. مشهور به طاطری و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی طاطری شود.

علی طائی. [ ع َ ی ِ ] ( اِخ ) ابن محمدبن سعدبن محمدبن علی بن عثمان بن اسماعیل بن ابراهیم جبرینی حلبی طائی شافعی. مشهور به ابن خطیب الناصریة و مکنی به ابوالحسن و ملقب به علاءالدین. رجوع به علی حلبی شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس