علی خراسانی
لغت نامه دهخدا
علی خراسانی. [ ع َ ی ِ خ ُ ] ( اخ ) ( خواجه... ) وی از شعرای قرن یازدهم هجری ، و برادرزاده حاج محمدخان قدسی مقدس بوده است. قسمتی از اشعار او درگلستان مسرت و مطلعالشمس آمده است. ( از الذریعه آقا بزرگ طهرانی ج 9 ص 755 بنقل از تذکرةالشعراء نصرآبادی ج 6 ص 166. گلستان مسرت ص 458. مطلعالشمس ج 2 ص 430 ).
علی خراسانی. [ ع َ ی ِ خ ُ ] ( اِخ ) ابن حسن شقیق خراسانی ، مکنّی به ابوعبدالرحمان. از روات حدیث بود. و نیز رجوع به ابوعبدالرحمان ( علی بن... ) شود.
علی خراسانی. [ ع َ ی ِ خ ُ ] ( اِخ ) ابن رزین ترمذی خراسانی ، مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی ترمذی ( ابن رزین... ) شود.
علی خراسانی. [ ع َ ی ِ خ ُ ] ( اِخ ) ابن محمد خراسانی حسنی ، مشهور به سائح علوی. رجوع به علی سائح شود.
علی خراسانی. [ ع َ ی ِ خ ُ ] ( اِخ ) ابن موسی بن محمدشفیعبن محمدجعفربن میرزا محمدرفیعبن محمدشفیع مستوفی الممالک خراسانی تبریزی ، ملقّب به ثقةالاسلام. از فقها و علمای مجاهد قرن سیزدهم و اوایل قرن چهاردهم بود. و اصل او خراسان و مدفن او در تبریز است. وی در عصر روز عاشورای سال 1330 هَ. ق. به دست سربازان روسیه ٔتزاری در تبریز به شهادت رسید. او را تألیفات بسیاری درباره علم رجال است که آخرین آنها «ایضاح الانباء» می باشد که در سال 1329 هَ. ق. آن را تألیف کرد. و نیز رساله ای در اثبات روز تولد رسول اکرم ( ص ) دارد. ( از مصنفی علم الرجال آقابزرگ طهرانی ص 313 ) ( از معجم المؤلفین بنقل از اعیان الشیعه عاملی ج 42 ص 183 ).
علی خراسانی. [ ع َ ی ِ خ ُ ] ( اخ ) درجزینی ، ملقّب به معین الدین. رجوع به علی درجزینی شود.
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید