علی حسنی
لغت نامه دهخدا
علی حسنی. [ ع َ ی ِ ح َ س َ ] ( اِخ ) ابن احمدبن قاسم بن محمدبن حسنی یمنی ، مشهور به داعی. رجوع به علی داعی شود.
علی حسنی. [ ع َ ی ِ ح َ س َ ] ( اِخ ) ابن احمدبن محمدبن اسحاق بن احمدبن حسن حسنی یمنی صنعانی. رجوع به علی صنعانی شود.
علی حسنی. [ ع َ ی ِ ح َ س َ ] ( اِخ ) ابن احمدبن محمدبن معصوم بن نصیرالدین بن ابراهیم بن سلام اﷲبن مسعودبن محمدبن منصور حسن حسینی ، مشهور به ابن معصوم. ادیب و شاعر قرن یازدهم هجری. رجوع به علی خان ( ابن احمدبن... ) شود.
علی حسنی. [ ع َ ی ِ ح َ س َ ] ( اِخ ) ابن اسماعیل بن شریف حسنی ، مکنّی به ابوالحسن و ملقّب به اعرج. از پادشاهان دولت سجلماسة در مغرب است به شمال افریقا. رجوع به علی سجلماسی شود.
علی حسنی. [ ع َ ی ِ ح َ س َ ] ( اِخ ) ابن اسماعیل بن قاسم بن محمد حسنی ، مکنّی به ابوالحسن. وی از امرای یمن و در زمره ادیبان و شاعران بود. در سال 1050 هَ. ق. در «شهارة» که از قلاع صنعاء است متولد شد. پدرش او را ناظر بر اعمال «ضوران » در یمن کرد و پس از مدتی نظارت جمیع اعمال یمن را بدوسپرد. آنگاه در «تعز» سکونت گزید و خانه او محل رفت و آمد ادیبان و شاعران بود و در سال 1096 هَ. ق. درگذشت. او را دیوان شعری است. ( از الاعلام زرکلی بنقل از خلاصةالاثر ج 3 ص 148 ) ( از معجم المؤلفین ج 7 ص 37 ).
علی حسنی. [ ع َ ی ِ ح َ س َ ] ( اِخ ) ابن حجازی بن محمد بیومی حسنی ادریسی شاذلی شافعی خلوتی دمرداشی احمدی. رجوع به علی بیومی شود.
علی حسنی. [ ع َ ی ِ ح َ س َ ] ( اِخ ) ابن حسن بن عجلان بن رمیثه حسنی حجازی ، مکنّی به ابوالقاسم. رجوع به علی حجازی ( ابن حسن بن... ) شود.
علی حسنی. [ ع َ ی ِ ح َ س َ ]( اِخ ) ابن حسن بن علی بن ابی حسین حسنی کلبی ، مکنّی به ابوالقاسم. رجوع به علی کلبی ( ابن حسن بن... ) شود.
علی حسنی. [ ع َ ی ِ ح َ س َ ] ( اِخ ) ابن حسن بن محمدبن حسن بن قاسم حسنی فاطمی علوی ، مشهور به شریف. رجوع به علی شریف شود.
علی حسنی. [ ع َ ی ِ ح َ س َ ] ( اِخ ) ابن حسن بن محمدبن محمدبن حسن بن عبدالرحمان بن یحیی بن محمدبن عیسی نعمی حسنی یمنی. رجوع به علی نعمی شود.
علی حسنی. [ ع َ ی ِ ح َ س َ] ( اِخ ) ابن حسین بن صلاح بن بدرالدین حسنی صنعانی مؤیدی ، ملقّب به جمال الدین. رجوع به علی مؤیدی شود.بیشتر بخوانید ...
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید