علی تمیمی
لغت نامه دهخدا
علی تمیمی. [ ع َ ی ِ ت َ ] ( اِخ ) ابن زیاد تمیمی ، مکنّی به ابوالحسن. یکی از نقله کتب فارسی به عربی بود. رجوع به ابوالحسن ( علی بن زیاد... ) شود.
علی تمیمی. [ ع َ ی ِ ت َ ] ( اِخ ) ابن سلیمان یمنی بکیلی تمیمی زیدی اسماعیلی ، ملقّب به حیدرة. رجوع به علی بکیلی شود.
علی تمیمی. [ ع َ ی ِ ت َ ] ( اِخ ) ابن علقمةبن عبده تمیمی. وی فرزند علقمه فحل شاعر مشهور بود. او را فرزندی است به نام عبدالرحمان که مرزبانی نام وی را در معجم الشعراء آورده است بنابراین تصور می رود که علی بن علقمة نیز از کسانی باشدکه زمان پیغمبر ( ص ) را درک کرده ولی به زیارت ایشان نائل نشده است ، زیرا عبدالرحمان درک زمان پیغمبر ( ص ) را نکرده بود. ( از الاصابه ابن حجر ج 4 قسم سوم ).
علی تمیمی. [ ع َ ی ِ ت َ ] ( اِخ ) ابن محمدبن اسماعیل بن محمدبن بشر أنطاکی تمیمی شافعی ، مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی انطاکی شود.
علی تمیمی. [ع َ ی ِ ت َ ] ( اِخ ) ابن محمدبن علی بن حسین بن عبدالصمدتمیمی نیشابوری سبزواری ، و مکنّی به ابوالحسن. و درسال 533 هَ. ق. در قید حیات بوده است. او راست ؛ منیةالداعی و غنیةالواعی. ( از معجم المؤلفین ص 217 ).
علی تمیمی. [ ع َ ی ِ ت َ ] ( اِخ ) ابن محمد تمیمی مغربی اشعری قسنطینی مکنّی به ابوالحسن. متکلم بود. وی به دمشق رفت و آنگاه به عراق سفر کرد و به دمشق بازگشت و در سال 519 هَ. ق. در آنجا درگذشت. او راست : تنزیه الاله و کشف فضائح المشبهة الحشویة. ( از معجم المؤلفین بنقل از ایضاح المکنون بغدادی ج 1 ص 328. هدیةالعارفین بغدادی ج 1 ص 695 ).
علی تمیمی. [ ع َ ی ِ ت َ ] ( اِخ ) ابن محمدحسین بن زین العابدین ، مشهور به زین التمیمی کاظمی. وی ادیب و شاعر بود و بسال 1215 هَ. ق. درگذشت. او را دیوان شعری است. ( از معجم المؤلفین ج 7 ص 192 ).
علی تمیمی. [ ع َ ی ِ ت َ ] ( اِخ ) ابن نصر تمیمی. وی شاعر بود. و او را دیوان شعری است. ( از الذریعه آقابزرگ طهرانی ج 9 ص 748 بنقل از المعالم ابن شهرآشوب ص 140 ).
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید