علی باجی
لغت نامه دهخدا
علی باجی. [ ع َ ی ِ ] ( اِخ ) ابن محمدبن محمدبن عبداﷲبن محمدبن علی باجی اندلسی مالکی ، مکنّی به ابوالحسن. فقیه بود و در سال 462 هَ. ق. درگذشت. او راست : التبصرة، در فروع فقه مالکی. ( از معجم المؤلفین بنقل از هدیةالعارفین بغدادی ج 1 ص 691. ایضاح المکنون بغدادی ج 1 ص 222 ).
علی باجی. [ ع َ ی ِ ] ( اِخ ) ابن محمدبن عبدالرحمان بن خطاب مغربی مصری باجی شافعی ، ملقّب به علاءالدین و مکنّی به ابوالحسن. فقیه و اصولی و محدث و منطقی و متکلم و عالم فرایض و ریاضی دان بود. وی در سال 631 هَ. ق. متولد شد و در شام علم فقه آموخت ، سپس در عهد دولت الملک الظاهر عهده دار قضاء کرک شد و آنگاه به قاهره آمد و ساکن آنجا گشت و تقی الدین سبکی نزد او تلمذ کرد. وی در سال 714 هَ. ق. در مصر درگذشت. او راست : 1 - التحریر؛ که خلاصه ای است از المحرر رافعی در فروع فقه شافعی. 2 - الرد علی الیهود و النصاری. 3 - کشف الحقائق فی المنطق. 4 - مختصر علوم الحدیث. 5 - مختصر المحرر فی الفروع الشافعیه ابوالقاسم عبدالکریم رافعی که قبلاً ذکر شد. 6 - مختصر المحصول فخرالدین رازی ، در اصول فقه. ( از معجم المؤلفین ج 7 ص 208 ). صاحب معجم المؤلفین به مآخذ ذیل نیز اشاره کرده است : طبقات الشافعیه اسنوی ص 50. الدررالکامنه ابن حجر ج 3ص 101. فوات الوفیات ابن شاکر کتبی ج 2 ص 75. طبقات الشافعیه سبکی ج 6 ص 227. کشف الظنون حاجی خلیفه. شذرات الذهب ابن عماد ج 6 ص 34. حسن المحاضره سیوطی ج 1 ص 314. هدیةالعارفین بغدادی ج 1 ص 716. فهرس الخدیویة ج 7 ص 258.
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید