علی انباری
لغت نامه دهخدا
علی انباری. [ ع َ ی ِ اَم ْ ] ( اِخ ) ابن حکم بن زبیر نخعی انباری ضریر، مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی نخعی شود.
علی انباری. [ ع َ ی ِ اَم ْ ] ( اِخ ) ابن عمربن محمدبن فارس انباری ، مشهور به ابن حداد و ملقّب به قوام الدین و مکنّی به ابوالفرج. متوفی در سال 610 هَ. ق. محمدبن جعفربن علیل از او روایت کند. او راست : نخبة الانتقاد. و نیز او را اشعاری است. ( از معجم المؤلفین ج 7 ص 160 ) ( از اعیان الشیعه عاملی ج 42 ص 8 ).
علی انباری. [ ع َ ی ِ اَم ْ ] ( اِخ ) ابن محمدبن موسی بن سعیدبن مهدی انباری ، مکنّی به ابوالقاسم و ملقّب به حُسنس و مشهور به ابن صفدان. رجوع به علی حسنس شود.
علی انباری. [ ع َ ی ِ اَم ْ ] ( اِخ ) ابن محمدبن یحیی درینی انباری ، مکنّی به ابوالحسن و ملقّب به ثقةالدولة. وی از ادبای توانگر بغداد و شوی «شهده ٔ» کاتب بود. که در سال 475 هَ. ق. متولد شد. وی از خواص المقتفی لامراﷲ عباسی بود و مدرسه ای برای شافعیان و رباطی برای صوفیان بر ساحل دجله بنا کرد و اوقافی برای آنها قرار داد. و در سال 549 هَ. ق. درگذشت. ( از الاعلام زرکلی ج 1 ص 226 ) ( از الکامل ابن اثیر ج 1 ص 75 ).
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید