علک خاییدن. [ ع ِ دَ ] ( مص مرکب ) عَلک. ( منتهی الارب ). صمغ خاییدن. || بیهوده گفتن. ژاژ خاییدن. هرزه لائیدن. هرزه دراییدن. رجوع به ژاژ خاییدن شود. || دندان بهم ساییدن خر ماده در دیدن خر نر : گوید که علک خایم ، خاید بلی چنانک خایند علک ماده خران از خران غنگ.سوزنی.شعر ژاژیدن لهاشم توست علک خاییدن لهاشم خر.سوزنی.
( مصدر ) ۱ - صمغ خاییدن . ۲ - بیهوده گفتن ژاژ خاییدن . ۳ - دندان به هم ساییدن خر ماده به هنگام دیدن خر نر .