علونی

لغت نامه دهخدا

علونی. [ ع َ ] ( اِخ ) محمدبن احمدبن علی بن یحیی بن علی بن محمدبن قاسم بن حمود حسنی تلمسانی مالکی ،مکنی به ابوعبداﷲ. فقیه و متکلم و اصولی بود که در تلمسان متولد شد و همراه سلطان ابوعنان به فاس رفت. سپس به تلمسان بازگشت و در مدرسه ای در آنجا به تدریس پرداخت. تولد او در سال 710 و وفاتش در 771 هَ. ق.بوده است. و «علونی » نسبت به قریه ای است از قرای تلمسان. او راست : 1- شرح جمل خونجی. 2- کتابی در قضا وقدر. 3- المفتاح فی اصول الفقه. ( از معجم المؤلفین ج 8 ص 301 از البستان و نیل الابتهاج و اعلام زرکلی ).

پیشنهاد کاربران

بپرس