علهان

لغت نامه دهخدا

علهان. [ ع َ ] ( ع ص ) صفت از مصدر عَلَه در تمام معانی. ( از متن اللغة ). اسب که در لگام شادمانی نماید. ( منتهی الارب ). اسب که در لجام نشاط وجست وخیز کند. ( از تاج العروس ) ( متن اللغة ). اسب که در لجام شادمانی و تندی کند. ( از اقرب الموارد ). || مرد گرسنه. ( منتهی الارب ) ( از لسان العرب ) ( از تاج العروس ) ( اقرب الموارد ). مرد بسیار گرسنه. ( از تاج العروس از صحاح ). مرد ناشکیبا و زاری کننده و گرسنه. ( از متن اللغة ). || مرد ناشکیبا و زاری کننده. ( از لسان العرب ) ( از تاج العروس ). || مردی که نفسش او را به بدی یا بهر چیز دیگر وادار کند. ( از لسان العرب ) ( از تاج العروس ) ( اقرب الموارد ). رجوع به عَلِه شود. ج ، عِلاه ، عُلاهی ̍ . ( منتهی الارب ) ( تاج العروس ). || ( اِ ) شترمرغ نر. ( منتهی الارب ) ( از لسان العرب ) ( تاج العروس ) ( اقرب الموارد ) ( متن اللغة ). ظلیم.

علهان. [ ع َ ] ( اِخ ) نام مردی که گویند از اشراف بنی تمیم بود. ( از لسان العرب ) ( تاج العروس ).

علهان. [ ع َ ل َ ] ( اِخ ) نام اسب أبومُلَیل عبداﷲبن حرب. ( از لسان العرب ) ( از تاج العروس ).

پیشنهاد کاربران

بپرس