علنی

/~alani/

مترادف علنی: آشکار، افشا، جلی، ظاهر، فاش، #مخفیانه

برابر پارسی: آشکار، آشکارا، پیدا، هویدا

معنی انگلیسی:
open, public, manifest, aboveboard, overt

لغت نامه دهخدا

علنی. [ ع َ ل َ ] ( از ع ، ص نسبی ، ق ) مأخوذ از عربی ِ عَلِن. عَلَن. آشکارا. آشکار. علناً.
- علنی شدن ؛ ظاهر شدن. فاش شدن. آشکار شدن. رجوع به علنی شود.
- علنی کردن ؛ ظاهر کردن. فاش کردن. اظهار کردن. آشکار کردن. رجوع به علنی شود.

فرهنگ فارسی

۱ - ( صفت ) آشکارا هویدا جلسه علنی ۲ - به طور آشکارا : علنی مخالفت میکند .

فرهنگ معین

(عَ لَ ) [ ع - فا. ] ۱ - (ص نسب . ) آشکارا، هویدا. ۲ - (ق . ) به طور آشکارا.

فرهنگ عمید

۱. آشکارا، هویدا.
۲. (قید ) = علناً
* علنی شدن: (مصدر لازم ) آشکار شدن.
* علنی کردن: (مصدر متعدی ) آشکار کردن.

جدول کلمات

آشکارا ، واجار

مترادف ها

open (صفت)
فراز، صریح، دایر، باز، اشکار، روباز، بی ابر، مفتوح، ازاد، در معرض، رک گو، بی الایش، فاش، علنی، سرگشاده، گشوده، واریز نشده، بی پناه

obvious (صفت)
ظاهر، اشکار، بدیهی، مشهود، واضح، مفهوم، هویدا، فاش، علنی، مریی

فارسی به عربی

صریح

پیشنهاد کاربران

علنی: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
ویگاس vigās ( پارتی )
وینارچیک vinārcik ( سغدی )
علنی کلمه ای عربی هست و معادل فارسی آن کلمه آشکار و پیدا است.
باهر
فاش
آشکارا
واجار

بپرس