علمدار

/~alamdAr/

مترادف علمدار: بیرقدار، پرچمدار، پیشقراول، طلایه دار

معنی انگلیسی:
apostle, standard-bearer

لغت نامه دهخدا

علمدار. [ ع َ ل َ ] ( نف مرکب ) کسی که در میان سپاه علم و رایت در دست وی باشد. ( ناظم الاطباء ). دارنده علم. حافظ علم. نگهبان درفش و اختر :
گه علمداران پیش تو علم باز کنند
کوس کوبان تو از کوس برآرند آواز.
فرخی.
به رزمی که مینا علمدار اوست
به فوجی که قتل ورع کار اوست.
ملاطغرا ( از آنندراج ).
ای سروردو کون و علمدار روز حشر
بخشایش کریم به تو دارد افتخار.
ارادتخان واضح ( از آنندراج ).
|| نیزه دار. ( آنندراج ).

علمدار. [ ع َ ل َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان علمدارگرگر بخش جلفا از شهرستان مرند. این ده مرکز بخش است. واقع در 75 هزارگزی شمال مرند، و 4 هزارگزی راه شوسه و خط آهن جلفا به تبریز. ناحیه ایست جلگه و دارای آب و هوای گرم ومعتدل. سکنه آن 4622 تن است. آب آن از چشمه و قنات تأمین میشود. محصولات آن غلات و پنبه و خربوزه است. شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه آن شوسه است. دارای اداره شهربانی و ژاندارمری و پست و تلگراف و نماینده فرهنگ است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).

علمدار. [ ع َ ل َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان مشکین باختری بخش مرکزی شهرستان خیاو واقع در 22 هزارگزی باختر خیاو و 10 هزارگزی راه شوسه خیاو به اهر. ناحیه ایست جلگه ای دارای آب و هوای معتدل. سکنه آن 235 تن است.آب آن از مشکین چائی تأمین میشود. محصول آن غلات و حبوبات است. اهالی به زراعت و گله داری اشتغال دارند. راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).

علمدار. [ ع َ ل َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان سراجو از بخش مرکزی شهرستان مراغه واقع در 8 هزارگزی جنوب خاوری مراغه در مسیر راه ارابه رو مراغه به قره آغاج. ناحیه ایست جلگه ای دارای آب و هوای معتدل و سالم. سکنه آن 110 تن است. آب آن از رودخانه چکان تأمین میشود. محصولات آن غلات و چغندر و توتون و نخود است. شغل اهالی زراعت میباشد. صنایع دستی آنان کرباس بافی است. دارای راه مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).

علمدار. [ ع َ ل َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان سامن شهرستان ملایر واقع در 15 هزارگزی خاور راه شوسه ملایر به بروجرد. ناحیه ایست کوهستانی دارای آب و هوای معتدل و مالاریایی. سکنه آن 1200 تن است. آب آن از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات و صیفی و لبنیات است. شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه آن مالرو است. این ده به علمدار بالا و علمدار پائین قسمت میشود، که فاصله آنها 3 هزار گز است. و سکنه علمدار بالا 665 تن است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

دهی است از دهستان علمدار گرگر بخش جلفا شهرستان مرند جلگه و معتدل ۴۶۲۲ سکنه محصول غلات پنبه .
( صفت ) کسی که در میان سپاه رایت را حمل کند نگهبان علم .
دهی است از دهستان زاوه بخش حومه شهرستان تربت حیدریه واقع در ۶٠ هزار گزی جنوب خاوری تربت حیدریه و در سر راه شوسه عمومی با خرز ناحیه ایست دامنه دارای آب و هوای معتدل

فرهنگ عمید

کسی که در میان سپاه علم را به دست می گیرد، پرچم دار.

گویش مازنی

/alem daar/ از توابع بابل - از توابع چهاردانگه ی سورتچی ساری

واژه نامه بختیاریکا

بِیرَق کَش

دانشنامه اسلامی

[ویکی اهل البیت] این صفحه مدخلی از کتاب فرهنگ عاشورا است
از لقب های قمر بنی هاشم است که در کربلا، پرچم لشکر امام بر دوش او بود. نقش علمدار در میدان نبرد، مهم بود و عامل حفظ انسجام نیروهای سپاه محسوب می شد.
روز عاشورا، امام حسین علیه السلام یاران اندک خود را به سه جناح چپ و راست و قلب تقسیم کرد و برای هر یک فرماندهی برگزید و پرچم را به دست برادرش عباس داد.
روز عاشورا نیز چون عباس علیه السلام خدمت امام آمد و از او اذن میدان طلبید، امام گریست و ابتدا اجازه نداد و فرمود: تو علمدار منی، اگر تو بروی و کشته شوی، سپاه من از هم می پاشد: «یا اخی انت صاحب لوائی و اذا مضیت تفرق عسکری ».
جواد محدثی، فرهنگ عاشورا، نشر معروف.

دانشنامه عمومی

علمدار (زاوه). علمدار روستایی در دهستان سلیمان بخش سلیمان شهرستان زاوه استان خراسان رضوی ایران است. بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۰ جمعیت این روستا ۵۷۱ نفر ( در ۱۵۰ خانوار ) بوده است. [ ۱]
عکس علمدار (زاوه)

علمدار (مشگین شهر). علمدار یک منطقهٔ مسکونی در ایران است که در دهستان شعبان واقع شده است. [ ۱] براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۹۵، علمدار ۱۸۳ نفر جمعیت دارد.
توغ روستای علمدار ( آلاممار ) ( Alammar ) Alamdar
عکس علمدار (مشگین شهر)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

بپرس