علم شدن

لغت نامه دهخدا

علم شدن. [ ع َ ل َ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) مشهور و معروف گشتن. ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ). سرشناس شدن :
دوات و قلم مظهر دانشند
به دانش توان شد به عالم علم.
لبیبی.
هرکه علم شدبه سخا و کرم
بند نشاید که نهد بر درم.
سعدی ( گلستان ).
به یُمن دولت منصور شاهی
علم شد حافظ اندرنظم اشعار.
حافظ.
میان جوانان علم شوی ؛ ممتاز گردی. || ظاهر شدن. ( غیاث اللغات ) ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - مشهور شدن معروف گشتن ۲ - ظاهر شدن . ۳ - اطلاق شدن کلمه ای به معنیی به سبب استعمال بسیار .

فرهنگ معین

(عَ لَ. شُ دَ ) [ ع - فا. ] (مص ل . ) مشهور شدن ، سرشناس شدن .

پیشنهاد کاربران

بپرس