لغت نامه دهخدا
علق. [ ع َ ] ( اِخ ) مخلاف و ناحیه ایست در یمن. ( معجم البلدان ).
علق. [ ع َ ل َ ] ( ع مص ) به دل دوست داشتن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || کشتن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). || خصومت کردن. || درآویختن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || آویختن. ( اقرب الموارد ). || باردار گردیدن. || چسبیدن زالو در دهان ستور به وقت آب خوردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || چریدن. ( از اقرب الموارد ). || شروع کردن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). || ( اِمص ) خصومت و دشمنی همیشگی. || عشق و محبت دائمی. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || حب و دوستی. || ( اِ ) خون. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). || خون بسیار سرخ. || خون سطبر و غلیظ. || خون بسته. || زالو. || هر چیز که آویخته شود. || گلی که به دست چسبد. || آنقدر از درخت و علف که روزگذار ستور باشد. || معظم و بیشتر راه. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || میانه راه. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || چوبی که بدان چرخ چاه آویزند. || چرخ چاه. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || ریسمان دلو. ( منتهی الارب ) ( از ذیل اقرب الموارد ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || ریسمان به چرخ آویخته. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || دلو بزرگ. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || باقی مانده روغن در دلو، که برای چرب کردن بدان مالیده اند. ( از ذیل اقرب الموارد ). || گوشه ای که بکره چاه را بدان آویزند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || محور جمیعا. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || أصاب ثَوبَه ُ علق ؛ به جامه او چیزی چسبید که آن را شکافت. || نظرة من ذی علق ؛ نگاهی از شخص دوست دارنده و عاشق. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( از ناظم الاطباء ).بیشتر بخوانید ...
فرهنگ فارسی
( اسم ) خون بسیار سرخ خون ستبر و غلیظ . ۲ - گلی که به دست چسبد . ۳ - زالو .
مرگ ها کارها
فرهنگ معین
(عَ لَ ) [ ع . ] (اِ. ) ۱ - خون ، خون بسته شده . ۲ - مقداری گِل که به دست بچسبد. ۳ - زالو.
فرهنگ عمید
* علق مضنه: [قدیمی] چیزی گرانمایه که به آن بخل می ورزند.
۱. نود وششمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای نوزده آیه، اقرٲ.
۲. (زیست شناسی ) [قدیمی] زالو.
۳. [قدیمی] خون، خون بسته.
۴. [قدیمی] مقداری از گِل که به دست می چسبد.
۵. [قدیمی] هر چیز آویخته.
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی عَلَقٍ: خون بسته شده ( اولین حالتی که منی در رحم به خود میگیرد )
معنی أَلْقِ: بینداز
معنی زَّبَانِیَةَ: فرشتگان موکل بر آتش (زبانیة در کلام عرب به معنای پلیس است ودر سوره مبارکه علق معنایش این است که و ما به زودی پلیسهای موکل بر آتش را که فرشتگانی خشن و پر نیرو هستند صدا میزنیم ، آن وقت است که نصرت هیچ ناصری سودی به حال او نخواهد داشت )
ریشه کلمه:
علق (۷ بار)
. علق بر وزن فرس به معنی زالو و یا جمع علقه است به معنی خون منعقد که حالت بعدی نطفه است. در مجمع فرموده: علق جمع علقه و آن خون منعقدی است که در اثر رطوبت به هر چیز میچسبد و علق کرم سیاه است که به عضو آدمی میچسبد و خون را میمکد. راغب گوید: علق کرمی است که به گلو میچسبد و نیز خون منعقد است و علقه مبدء آدمی از آن میباشد. در قاموس و اقرب از جمله معانی آن گفته «العلق دویبة سوداء تکون فی الماء تمّص الدم». علی هذا اگر علق در آیه جمع علقه باشد شاید مراد چنانکه گفتهاند آن است خدا انسانها را از علقه و خون منعقد آفرید مثل: . و اگر به معنی زالو و کرم باشد مراد از آن مطابق کشف امروز همان اسپرماتوزوئید است که به شکل زالو است و در نطفه مرد هزاران واحد از آن شناور است و چون علق در آیه نکره آمده منظور زالو و کرم بخصوصی است که با اسپرماتوزوئید کاملا تطبیق میکند. نگارنده احتمال قوی میدهم که قول دوم مراد است به نظر بعضی از محققین «عَلَق» در آیه به معنی علائق است که مراد صفات و آثار موجود در نطفه باشد و فرزند آنها را به ارث خواهد برد ولی اثبات آن خیلی مشکل است. و امّا آیات «خَلَقْناکُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ» که گذشت . . علقه را در این آیات خون منعقد گفتهاند که اگر انسان به نطفه در آن حال نگاه کند آن را به صورت خون بسته خواهد دید، ولی جوهری در صحاح علقه را نیز زالو معنی کرده و گوید: «العلقة دودة فی الماء تمّص الدم و الجمع علق» و نیز آن را قطعهای از خون غلیظ گفته است. در این صورت ممکن است علقه را نیز اسپرماتوزوئید معنی کرد. . معلقه به معنی آویزان است بنا به روایت امام صادق «علیهالسلام» مراد عدم استطاعت در محبت و علاقه قلبی است یعنی: هرگز نمیتواند از لحاظ محبت میان زنان به عدالت رفتار کنید و همه را یکسان دوست بدارید هرچند که به این کار حریص باشید. پس از زنی که دوست ندارید به طور کلی منحرف نشوید که او را آویزان و بلاتکلیف بگذارید که نه مثل زن شوهردار باشد تا از شوهر استفاده کند و نه مثل زن بیشوهر که بتواند همسر اختیار نماید.
معنی أَلْقِ: بینداز
معنی زَّبَانِیَةَ: فرشتگان موکل بر آتش (زبانیة در کلام عرب به معنای پلیس است ودر سوره مبارکه علق معنایش این است که و ما به زودی پلیسهای موکل بر آتش را که فرشتگانی خشن و پر نیرو هستند صدا میزنیم ، آن وقت است که نصرت هیچ ناصری سودی به حال او نخواهد داشت )
ریشه کلمه:
علق (۷ بار)
. علق بر وزن فرس به معنی زالو و یا جمع علقه است به معنی خون منعقد که حالت بعدی نطفه است. در مجمع فرموده: علق جمع علقه و آن خون منعقدی است که در اثر رطوبت به هر چیز میچسبد و علق کرم سیاه است که به عضو آدمی میچسبد و خون را میمکد. راغب گوید: علق کرمی است که به گلو میچسبد و نیز خون منعقد است و علقه مبدء آدمی از آن میباشد. در قاموس و اقرب از جمله معانی آن گفته «العلق دویبة سوداء تکون فی الماء تمّص الدم». علی هذا اگر علق در آیه جمع علقه باشد شاید مراد چنانکه گفتهاند آن است خدا انسانها را از علقه و خون منعقد آفرید مثل: . و اگر به معنی زالو و کرم باشد مراد از آن مطابق کشف امروز همان اسپرماتوزوئید است که به شکل زالو است و در نطفه مرد هزاران واحد از آن شناور است و چون علق در آیه نکره آمده منظور زالو و کرم بخصوصی است که با اسپرماتوزوئید کاملا تطبیق میکند. نگارنده احتمال قوی میدهم که قول دوم مراد است به نظر بعضی از محققین «عَلَق» در آیه به معنی علائق است که مراد صفات و آثار موجود در نطفه باشد و فرزند آنها را به ارث خواهد برد ولی اثبات آن خیلی مشکل است. و امّا آیات «خَلَقْناکُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ» که گذشت . . علقه را در این آیات خون منعقد گفتهاند که اگر انسان به نطفه در آن حال نگاه کند آن را به صورت خون بسته خواهد دید، ولی جوهری در صحاح علقه را نیز زالو معنی کرده و گوید: «العلقة دودة فی الماء تمّص الدم و الجمع علق» و نیز آن را قطعهای از خون غلیظ گفته است. در این صورت ممکن است علقه را نیز اسپرماتوزوئید معنی کرد. . معلقه به معنی آویزان است بنا به روایت امام صادق «علیهالسلام» مراد عدم استطاعت در محبت و علاقه قلبی است یعنی: هرگز نمیتواند از لحاظ محبت میان زنان به عدالت رفتار کنید و همه را یکسان دوست بدارید هرچند که به این کار حریص باشید. پس از زنی که دوست ندارید به طور کلی منحرف نشوید که او را آویزان و بلاتکلیف بگذارید که نه مثل زن شوهردار باشد تا از شوهر استفاده کند و نه مثل زن بیشوهر که بتواند همسر اختیار نماید.
wikialkb: عَلَق
جدول کلمات
پیشنهاد کاربران
عَلَقْ، عَلَقه، عُلْقه، علاقه، تَعَلُّق، مُعَلَّق، تلاقی، ملاقات، عِقال، عقل، قلعه، قِلاع، عَلقمه،
عَلَقْ؛ هر چیز چسبنده و لیز و لَزِج با لِزجَت بالا و علاقه مند به چسبیدن به چیزی
عَلَقه؛ آب، سیال، یا خون قوام یافته با لزجت بالا و اصطلاحاً به هم بسته شده و در عین حال متعلق به یک فضا یا محصور و محفوظ در یک قلعه.
... [مشاهده متن کامل]
عِقال؛ ابزاری یا وسیله ای برای ایجاد محدوده. در فرهنگ عرب، بَند و طنابی که به پای چهارپایان بسته شود تا از یک محدوده بیشتر حرکت نکند.
عقل؛ قدرت و قُوّه یِ تشخیص حدود، و کنترل علائق. وسیله تشخیص علت و معلول ها جهت تعالی یافتن.
عَلْقَمه؛ با توجه ذات حرف ( م ) در انتهای کلمه، یک فضای مورد علاقه و در عین حال به هم آمده و مهار شده و تحت کنترل و یک فضای دارای جریان پویا و تحت حفاظت محاسبه شده و هدفمند و معقول.
نهر علقمه یک نهر دست ساخته بشر است. این نهر توسط پدربزرگ ابن علقمی، آخرین وزیر عباسیان، در کنار رود فرات حفر شده است. و در فرهنگ شیعیان از آن جهت به تلخی از این نهر یاد می شود که عباس بن علی در کنار این نهر به شهادت رسیده است.
عَلَقْ؛ هر چیز چسبنده و لیز و لَزِج با لِزجَت بالا و علاقه مند به چسبیدن به چیزی
عَلَقه؛ آب، سیال، یا خون قوام یافته با لزجت بالا و اصطلاحاً به هم بسته شده و در عین حال متعلق به یک فضا یا محصور و محفوظ در یک قلعه.
... [مشاهده متن کامل]
عِقال؛ ابزاری یا وسیله ای برای ایجاد محدوده. در فرهنگ عرب، بَند و طنابی که به پای چهارپایان بسته شود تا از یک محدوده بیشتر حرکت نکند.
عقل؛ قدرت و قُوّه یِ تشخیص حدود، و کنترل علائق. وسیله تشخیص علت و معلول ها جهت تعالی یافتن.
عَلْقَمه؛ با توجه ذات حرف ( م ) در انتهای کلمه، یک فضای مورد علاقه و در عین حال به هم آمده و مهار شده و تحت کنترل و یک فضای دارای جریان پویا و تحت حفاظت محاسبه شده و هدفمند و معقول.
نهر علقمه یک نهر دست ساخته بشر است. این نهر توسط پدربزرگ ابن علقمی، آخرین وزیر عباسیان، در کنار رود فرات حفر شده است. و در فرهنگ شیعیان از آن جهت به تلخی از این نهر یاد می شود که عباس بن علی در کنار این نهر به شهادت رسیده است.
سورهعلق ( به معنی خون بسته یا آویزان ) نود و ششمین سورهٔ قرآن و دارای ۱۹ آیه است. بنابر باور مسلمانان، پنج آیهٔ اول سورهٔ علق، اولین آیاتی هستند که از جانب خدا بر پیامبر اسلام در غار حرا در کوه نور واقع در مکه نازل شدند. هرچند سورهٔ علق اولین سوره ای نیست که تمام آن بر پیامبر اسلام نازل شده باشد و سه قسمت آن در سه مرحله بر او نازل شده است. همچنین در قرآن از واژه علق به عنوان یکی از مراحل تکوین جنین یاد شده است.
... [مشاهده متن کامل]
این سوره جزو ۴ سوره ای است که در آن آیه سجده واجب وجود دارد.
این سوره به مناسبت تعبیرهای مختلفی که در آغاز آن است به نام سوره «علق»، «اقرا»، «قلم» نامیده شده است.
بر طبق باور مسلمانان، ۵ آیه اول این سوره، در شب بعثت پیامبر اسلام ( ۲۷ رجب ) در غار حرای کوه نور مکه، توسط جبرئیل بر او نازل شده است.
بِسْمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحِیمِ
• ٱقْرَأْ بِٱسْمِ رَبِّکَ ٱلَّذِی خَلَقَ
• خَلَقَ ٱلْإِنسٰنَ مِنْ عَلَقٍ
• ٱقْرَأْ وَرَبُّکَ ٱلْأَکْرَمُ
• ٱلَّذِی عَلَّمَ بِٱلْقَلَمِ
• عَلَّمَ ٱلْإِنسٰنَ مَا لَمْ یَعْلَمْ
• کَلَّآ إِنَّ ٱلْإِنسٰنَ لَیَطْغَیٰٓ
• أَن رَّءَاهُ ٱسْتَغْنَیٰٓ
• إِنَّ إِلَیٰ رَبِّکَ ٱلرُّجْعَیٰٓ
• أَرَءَیْتَ ٱلَّذِی یَنْهَیٰ
• عَبْدًا إِذَا صَلَّیٰٓ
• أَرَءَیْتَ إِن کَانَ عَلَی ٱلْهُدَیٰٓ
• أَوْ أَمَرَ بِٱلتَّقْوَیٰٓ
• أَرَءَیْتَ إِن کَذَّبَ وَتَوَلَّیٰٓ
• أَلَمْ یَعْلَم بِأَنَّ ٱللَّهَ یَرَیٰ
• کَلَّا لَئِن لَّمْ یَنتَهِ لَنَسْفَعًۢا بِٱلنَّاصِیَةِ
• نَاصِیَةٍ کٰذِبَةٍ خَاطِئَةٍ
• فَلْیَدْعُ نَادِیَهُۥ
• سَنَدْعُ ٱلزَّبَانِیَةَ
• کَلَّا لَا تُطِعْهُ وَٱسْجُدْ وَٱقْتَرِب ۩
معنی:
به نام خداوند بخشندهٔ مهربان
قرآن را بنام پروردگارت قرائت کن ( ۱ )
آن خدائیکه که آدمی را از خون بسته بیافریند ( ۲ )
بخوان قرآن را و پروردگار تو کریمترین کریمان عالمست ( ۳ )
آن خدائی که بشر را علم نوشتن بقلم آموخت ( ۴ )
و بآدم آنچه را که نمیداست تعلیم داد ( ۵ )
باز چرا انسان ( از کفر و طغیان بازنمی ایستد و ) سرکش مغرور می شود ( ۶ )
چونکه بغنا و دارئی می رسد ( ۷ )
... [مشاهده متن کامل]
این سوره جزو ۴ سوره ای است که در آن آیه سجده واجب وجود دارد.
این سوره به مناسبت تعبیرهای مختلفی که در آغاز آن است به نام سوره «علق»، «اقرا»، «قلم» نامیده شده است.
بر طبق باور مسلمانان، ۵ آیه اول این سوره، در شب بعثت پیامبر اسلام ( ۲۷ رجب ) در غار حرای کوه نور مکه، توسط جبرئیل بر او نازل شده است.
بِسْمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحِیمِ
• ٱقْرَأْ بِٱسْمِ رَبِّکَ ٱلَّذِی خَلَقَ
• خَلَقَ ٱلْإِنسٰنَ مِنْ عَلَقٍ
• ٱقْرَأْ وَرَبُّکَ ٱلْأَکْرَمُ
• ٱلَّذِی عَلَّمَ بِٱلْقَلَمِ
• عَلَّمَ ٱلْإِنسٰنَ مَا لَمْ یَعْلَمْ
• کَلَّآ إِنَّ ٱلْإِنسٰنَ لَیَطْغَیٰٓ
• أَن رَّءَاهُ ٱسْتَغْنَیٰٓ
• إِنَّ إِلَیٰ رَبِّکَ ٱلرُّجْعَیٰٓ
• أَرَءَیْتَ ٱلَّذِی یَنْهَیٰ
• عَبْدًا إِذَا صَلَّیٰٓ
• أَرَءَیْتَ إِن کَانَ عَلَی ٱلْهُدَیٰٓ
• أَوْ أَمَرَ بِٱلتَّقْوَیٰٓ
• أَرَءَیْتَ إِن کَذَّبَ وَتَوَلَّیٰٓ
• أَلَمْ یَعْلَم بِأَنَّ ٱللَّهَ یَرَیٰ
• کَلَّا لَئِن لَّمْ یَنتَهِ لَنَسْفَعًۢا بِٱلنَّاصِیَةِ
• نَاصِیَةٍ کٰذِبَةٍ خَاطِئَةٍ
• فَلْیَدْعُ نَادِیَهُۥ
• سَنَدْعُ ٱلزَّبَانِیَةَ
• کَلَّا لَا تُطِعْهُ وَٱسْجُدْ وَٱقْتَرِب ۩
معنی:
به نام خداوند بخشندهٔ مهربان
قرآن را بنام پروردگارت قرائت کن ( ۱ )
آن خدائیکه که آدمی را از خون بسته بیافریند ( ۲ )
بخوان قرآن را و پروردگار تو کریمترین کریمان عالمست ( ۳ )
آن خدائی که بشر را علم نوشتن بقلم آموخت ( ۴ )
و بآدم آنچه را که نمیداست تعلیم داد ( ۵ )
باز چرا انسان ( از کفر و طغیان بازنمی ایستد و ) سرکش مغرور می شود ( ۶ )
چونکه بغنا و دارئی می رسد ( ۷ )
🕋 ترتیب سوره های قرآن کریم:
1 ) سوره فاتحه ( حمد )
2 ) بقره
3 ) آل عمران
4 ) نساء
5 ) مائده
6 ) انعام
7 ) اعراف
8 ) انفال
9 ) توبه ( برائت )
10 ) یونس
11 ) هود
12 ) یوسف
... [مشاهده متن کامل]
13 ) رعد
14 ) ابراهیم
15 ) حِجر
16 ) نحل
17 ) اِسراء ( بنی اسرائیل )
18 ) کهف
19 ) مریم
20 ) طه
21 ) انبیاء
22 ) حج
23 ) مؤمنون
24 ) نور
25 ) فرقان
26 ) شعراء
27 ) نمل
28 ) قصص
29 ) عنکبوت
30 ) روم
31 ) لقمان
32 ) سجدة
33 ) احزاب
34 ) سبأ
35 ) فاطر
36 ) یس
37 ) صافات
38 ) ص
39 ) زمر
40 ) غافر
41 ) فصّلت
42 ) شوری
43 ) زخرف
44 ) دخان
45 ) جاثیه
46 ) احقاف
47 ) محمد
48 ) فتح
49 ) حجرات
50 ) ق
51 ) ذاریات
52 ) طور
53 ) نجم
54 ) قمر
55 ) الرحمن
56 ) واقعه
57 ) حدید
58 ) مجادله
59 ) حشر
60 ) ممتحنه
61 ) صف
62 ) جمعه
63 ) منافقون
64 ) تغابن
65 ) طلاق
66 ) تحریم
67 ) مُلک
68 ) قلم
69 ) حاقه
70 ) معارج
71 ) نوح
72 ) جن
73 ) مزّمّل
74 ) مدثر
75 ) قیامه
76 ) انسان
77 ) مرسلات
78 ) نبأ
79 ) نازعات
80 ) عبس
81 ) تکویر
82 ) انفطار
83 ) مطففین
84 ) انشقاق
85 ) بروج
86 ) طارق
87 ) اعلی
88 ) غاشیه
89 ) فجر
90 ) بلد
91 ) شمس
92 ) لیل
93 ) ضحی
94 ) شرح
95 ) تین
96 ) علق
97 ) قدر
98 ) بینه
99 ) زلزله ( زلزال )
100 ) عادیات
101 ) قارعه
102 ) تکاثر
103 ) عصر
104 ) همزه
105 ) فیل
106 ) قریش
107 ) ماعون
108 ) کوثر
109 ) کافرون
110 ) نصر
111 ) مسد
112 ) اخلاص ( توحید )
113 ) فلق
114 ) ناس
1 ) سوره فاتحه ( حمد )
2 ) بقره
3 ) آل عمران
4 ) نساء
5 ) مائده
6 ) انعام
7 ) اعراف
8 ) انفال
9 ) توبه ( برائت )
10 ) یونس
11 ) هود
12 ) یوسف
... [مشاهده متن کامل]
13 ) رعد
14 ) ابراهیم
15 ) حِجر
16 ) نحل
17 ) اِسراء ( بنی اسرائیل )
18 ) کهف
19 ) مریم
20 ) طه
21 ) انبیاء
22 ) حج
23 ) مؤمنون
24 ) نور
25 ) فرقان
26 ) شعراء
27 ) نمل
28 ) قصص
29 ) عنکبوت
30 ) روم
31 ) لقمان
32 ) سجدة
33 ) احزاب
34 ) سبأ
35 ) فاطر
36 ) یس
37 ) صافات
38 ) ص
39 ) زمر
40 ) غافر
41 ) فصّلت
42 ) شوری
43 ) زخرف
44 ) دخان
45 ) جاثیه
46 ) احقاف
47 ) محمد
48 ) فتح
49 ) حجرات
50 ) ق
51 ) ذاریات
52 ) طور
53 ) نجم
54 ) قمر
55 ) الرحمن
56 ) واقعه
57 ) حدید
58 ) مجادله
59 ) حشر
60 ) ممتحنه
61 ) صف
62 ) جمعه
63 ) منافقون
64 ) تغابن
65 ) طلاق
66 ) تحریم
67 ) مُلک
68 ) قلم
69 ) حاقه
70 ) معارج
71 ) نوح
72 ) جن
73 ) مزّمّل
74 ) مدثر
75 ) قیامه
76 ) انسان
77 ) مرسلات
78 ) نبأ
79 ) نازعات
80 ) عبس
81 ) تکویر
82 ) انفطار
83 ) مطففین
84 ) انشقاق
85 ) بروج
86 ) طارق
87 ) اعلی
88 ) غاشیه
89 ) فجر
90 ) بلد
91 ) شمس
92 ) لیل
93 ) ضحی
94 ) شرح
95 ) تین
96 ) علق
97 ) قدر
98 ) بینه
99 ) زلزله ( زلزال )
100 ) عادیات
101 ) قارعه
102 ) تکاثر
103 ) عصر
104 ) همزه
105 ) فیل
106 ) قریش
107 ) ماعون
108 ) کوثر
109 ) کافرون
110 ) نصر
111 ) مسد
112 ) اخلاص ( توحید )
113 ) فلق
114 ) ناس
علاقه داشتن به چیزی
قلق و علق خواب بچه من سندل بلانی است= یعنی اورا باید در آغوش به سینه بچسبانی و پایش را در بین پاهایت کنی تا بخوابد که این رفتار مخصوص کودکان دو سه ساله است
علق و قلق ابزار هاووووووتمام لوازمات و افراد و حیوانات را شامل میشود
قلق و علق ساز ها
قلق و علق تفنگ=روش و علاقه تفنگ
خوب به قلق اسب من عِلِق بستی=یعنی خوب روش علاقه مندی او را پیدا کردی
و این واژه مثل قلق بر تمام چیزها و اشیاء ها کار برد معانی دارد
و این واژه مثل قلق بر تمام چیزها و اشیاء ها کار برد معانی دارد
عِلِق بر وزن قلق یعنی روشی که وسیله یا مرکب به ان علاقه نشان داده است
عَلَق=نام سوره ۹۶قران مجید و تا پنج ایه اولین آیات نزولی قران است و نام ماده لزجی است که از بدن پستانداران هنگام مقاربت ترشح میشودکه قران میفرماید بخوان بنام انکس که تورا از یک قطره ماده لزج بنام علق آفرینش
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
داد و بدبختی ما انسانهایی است که جهت یرائون و نشان دادن عفت کلام انرا تحریف معنی کرده ایم و اصلا نام خون نیست و خون که مایه حیات و گرانبها ترین ماده پر ارزش در بدن جانداران پستاندار است دَم نام دارد و مانند نفس که ان هم دَم نام دارد عزیز است یک آیه هم در قران نیست که مثلا بگوید خونریز یا خونخوار نباشید بگوید علق ریز یا علق خوار نباشید بلکه از دم نامبرده ولی علق را ماده ای بد بو و متعفن یاد کرده و فرموده ای بشر تو را از علق ماء ( آب ) بد بویی که در بین صلب و ترائب تولید شده خلق کردیم غرور و کبر مفروش
دانستن و آگاه شدن و بیدار شدن
زالو
لخته خون
لخته خون
عشق یا علاقه
خون
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)