علت و معلول


برابر پارسی: بن و بر

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] دو مفهوم علت و معلول از معقولات ثانی فلسفی است که بیانگر نحوه وجود بوده است. ما اگر دو وجود "الف" و "ب" را با هم مقایسه کنیم و ببینیم وجود "الف" به گونه ای است که هرگاه محقق می شود، وجود "ب" نیز محقق می شود و هرگاه الف معدوم گردد، ب نیز معدوم شده و وجود ب مبیّن وابستگی و تعلق و ارتباط به وجود الف است، در این صورت می گوییم الف علت ب و ب معلول الف است.
با پذیرفتن کثرت در موجودات، این سؤال پیش می آید که آیا موجودات مختلف، ارتباطی با یکدیگر دارند یا نه؟ و آیا وجود برخی از آنها متوقف بر وجود بعضی دیگر هست یا نه؟ و اگر هست چند نوع وابستگی وجودی داریم؟ و احکام و ویژگی های هر کدام چیست؟ اما اگر کسی کثرت حقیقی موجودات را نپذیرفت ـ چنان که ظاهر کلام صوفیه همین است ـ دیگر جایی برای بحث دربارهٔ ارتباط وجودی میان موجودات متعدد باقی نمی ماند، چنان که بحث دربارهٔ سایر تقسیمات وجود و موجود هم موردی نخواهد داشت. در مبحث سابق اشاره کردیم که اثبات تشکیک خاصی در وجود، متوقف بر اصولی است که باید در مبحث علت و معلول ثابت شود. اینک وقت آن فرا رسیده که به مسائل مربوط به علت و معلول بپردازیم و اصول نام برده را نیز ثابت کنیم. ولی قبل از پرداختن به این مطالب باید توضیحی پیرامون مفهوم علت و معلول و کیفیت آشنایی ذهن با آنها بدهیم.
مفهوم علت و معلول
واژهٔ «علت» در اصطلاح فلاسفه به دو صورت عام و خاص به کار می رود. مفهوم عام علت عبارت است از موجودی که تحقق موجود دیگری متوقف بر آن است، هر چند برای تحقق آن کافی نباشد، و مفهوم خاص آن عبارت است از موجودی که برای تحقق موجود دیگری کفایت می کند. به عبارت دیگر اصطلاح عام علت عبارت است از موجودی که تحقق یافتن موجود دیگری بدون آن محال است، و اصطلاح خاص آن عبارت است از موجودی که با وجود آن، تحقق موجود دیگری ضرورت پیدا می کند. چنان که ملاحظه می شود اصطلاح اول اعم از اصطلاح دوم است؛ زیرا شامل شروط و معدات و سایر علل ناقصه هم می شود، به خلاف اصطلاح دوم. توضیح علت تامه و ناقصه و سایر اقسام علت خواهد آمد.
← نکته
با توضیحی که دربارهٔ مفهوم علت و معلول داده شد، روشن گردیدکه این مفاهیم از قبیل مفاهیم ماهوی و معقولات اُولی نیستند و چنان نیست که در خارج موجودی داشته باشیم که ماهیت آن علیت یا معلولیت باشد. همچنین مفاهیم مزبور از قبیل معقولات ثانیهٔ منطقی نیز نیستند؛ زیرا صفت برای موجودات عینی واقع می شوند و به اصطلاح، اتصافشان خارجی است. پس این مفاهیم از قبیل معقولات ثانیهٔ فلسفی هستند و بهترین شاهدش این است که برای انتزاع آنها باید دو موجود را با یکدیگر مقایسه کرد و حیثیت وابستگی یکی از آنها را به دیگری در نظر گرفت و تا این ملاحظه انجام نگیرد، این مفهوم ها انتزاع نمی شوند؛ چنان که اگر کسی هزاران بار آتش را ببیند ولی آن را با حرارت ناشی از آن مقایسه نکند و رابطهٔ آنها را با یکدیگر در نظر نگیرد، نمی تواند مفهوم علت را به آتش و مفهوم معلول را به حرارت نسبت دهد. اکنون این سؤال مطرح می شود که اساساً ذهن ما از کجا با این مفاهیم آشنا شده و به وجود چنین رابطه ای بین موجودات پی برده است؟ بسیاری از فلاسفهٔ غربی پنداشته اند که مفهوم علت و معلول، از ملاحظهٔ تقارن یا تعاقب دو پدیده به طور منظم به دست می آید؛ یعنی هنگامی که می بینیم آتش و حرارت پیوسته با یکدیگر یا پی در پی تحقق می یابند، مفهوم علت و معلول را از آنها انتزاع می کنیم و در حقیقت محتوای این دو مفهوم، چیزی بیش از هم زمانی یا پی در پی آمدن منظم دو پدیده نیست. ولی این پندار نادرستی است؛ زیرا در بسیاری از موارد، دو پدیده منظماً با هم یا پی در پی تحقق می یابند، در حالی که هیچ کدام از آنها را نمی توان علت دیگری به حساب آورد؛ چنان که نور و حرارت در لامپ برق همیشه با هم پدید می آیند و روز و شب همواره پی در پی به وجود می آیند، ولی هیچ کدام از آنها علت پیدایش دیگری نیست.
← کیفیت انتزاع
...

پیشنهاد کاربران

علت و معلول: همتای پارسی این دو واژه ی عربی، این است:
ارتاواس artāvās ( سنسکریت: ارتهه وصه arthavaśa )
Ursache und Wirkung با تلفظ اورزاخه اوند ویرکونگ به زبان آلمانی.
زنجیره علت و معلول بصورت یک خط نمی باشد طوریکه نتوان در طول آن بسوی گذشته ها و آینده ها اولین و آخرین حلقه های آنرا بطور حقیقی و دقیق تعیین نمود بلکه دایره وار است و کلیه حلقه های آن منجمله اولین و آخرین بر هم منطبق و یکی اند، واحد و یگانه. هرکدام از حلقه های این زنجیره بطور کامل هم معلول حلقه قبل و هم علت حلقه بعد از خود می باشند. کلیه حلقه های قبلی از آغار سفر تاکنون دیگر وجود ندارند بلکه یکی پس از دیگری با جهش های کلی کوانتمی از طریق وقوع مه بانگ های هفتگانه بر اثر نوسانات خودکار و متوالی انبساط و انقباض به هم تبدیل و به حلقه فعلی منجر گردیده اند یعنی این عالم یا دنیا به شکل این آسمان و زمین و هرآنچه که بین آنهاست. کلیه حلقه های بعدی هم تا پایان سفر وجود ندارند بلکه هرکدام به ترتیب و نوبه خاص و ویژه خویش با پرش های کلی کوانتمی از همین حلقه فعلی آفریده خواهند شد تا یک دور کامل روی دایره و بازگشت به همان آفرینش اولیه در نهایت کمال ایده آل خوبی و زیبایی، اعتدال و نظم و هماهنگی با کمیت و کیفیت بهشت برین. این روند و تصویر در محتوای هرکدام از گیتی ها یا کیهان ها و یا جهان های متناهی، مساوی، موازی و بیشمار بطور مطلق یکسان و برابر می باشند. هفت عالم یا دنیا به شکل آسمان ها و زمین های هفتگانه و هرآنچه که بین آنهاست، در ظهورات متوالی در طول سفر مقطعی، نزولی و صعودی محتوای هرکدام از کیهان ها یا جهان ها بین دو بهشت برین متوالی یعنی بین مبدء و معاد حقیقی و واقعی ( از دیدگاه علمی و نه از دیدگاه دینی و فلسفی و عرفانی ) همیشه پنج تا روحی روانی خواهند بود با بذر قابل رشد مادی و دو تا مادی روانی با بذر قابل رشد روحی. ما افراد انسانی در طول این سفر همیشه در این دنیای مادی روانی با بذر قابل رشد روحی در مدارات و مراتب و درجات فراوان تکاملی از مادر متولد میشویم و زندگی های دنیوی خود را تجربه و سپری می نمائیم و هرکدام دارای نیمزوج ملکوتی یا آسمانی جاودانه خاص و ویژه خویش با جنسیت معکوس می باشیم که در طول ما ( قبل و پشت سر ما ) در دنیای مادی روانی با بذر قابل رشد روحی دیگر از مادر متولد می شود ( در مدارات و مراتب و درجات فراوان تکاملی ) و زندگی دنیوی خودرا مثل ما تجربه و سپری می نماید. نفوس مجرد یا من های این دو نیمزوج آسمانی، عشق و زندگی روئیایی - برزخی خود را با کمیت و کیفیت بهشت برین درکنار هم تجربه و سپری می نمایند و هرکدام تا لحظه بسته شدن مجدد نطفه در رحم مادر و بیداری دوباره در دنیای خاص و ویژه خویش در مداری برتر و کمال یافته تر ازقبل تا رسیدن به همان آفرینش اولیه در نهایت کمال ایده آل خوبی و زیبایی، اعتدال و نظم و هماهنگی با کمیت و کیفیت بهشت برین در معاد. معاد از لحاظ لغوی یعنی بازگشت به مبدء. مبدء و معاد دینی یکی نیستند زیرا از دیدگاه دینی ( ادیان ابراهیمی یعنی یهودیت و مسیحیت و اسلام ) در مبدء فقط آدم و حوا آفریده شده اند، اما در معاد همه افراد انسانی از قبر برانگیخته میشوند. این یک تناقض بزرگ است که تاکنون توسط اندیشمندان و متفکرین پیرو این سه دین حل نشده و رفع نگردیده. ما انسان های این دنیا و انسان های دنیای دیگر، در طول این سفر، انسان ها و موجودات درون پنج دنیای روحی روانی با بذر قابل رشد مادی را در طول زندگی دنیوی خود تجربه نخواهیم کرد یعنی آنها را نخواهیم دید بلکه همیشه در طول زندگی برزخی و در پایان سفر. نتیجه کلی اینکه از آنجائیکه خدای حقیقی و واقعی چیز دیگری نمی باشد غیر از محیط و محتوای هرکدام از گیتی ها یا کیهان ها و یا جهان های متناهی و مساوی و موازی و بیشمار، لذا خدا هم علت کل و هم معلول کل بر رویهم می باشد و موجودات زنده و غیر زنده چیز های دیگری نیستند غیر ذرات ناچیزی از هستی و وجود بیکران وی و زندگی موجودات زنده نباتی و حیوانی و انسانی، زندگی بی آغاز و بی پایان، لایزال و جاودانه خود وی می باشند در قالب جزئیات . به زبان ساده : خالق و مخلوقات یکی اند، واحد و کثیر .
...
[مشاهده متن کامل]

پیشنهاد واژه "پسآمَد" به جای "معلول" و "نِیآمد" به جای "علت".
"نی" ریخت کهن تر پیشوند "نِ" است برابر "پایین، به پایین عقب، پیش" می باشد.
می توانید دریابید که "پسآمد" پس از "نِیآمد" رخ داده است و به گونه ای فرجام ( =نتیجه ) "نِیآمد" است.
...
[مشاهده متن کامل]

پس به جای "عِلَت و مَعلول" بگوییم "نِیآمد و پَسآمد"
بدرود!

چرایی: علت.
چرایی مند: معلول، علت دار.
چرایی کنندگیک: العلة الفاعلیة.
چرایی انگیزگیک: العلة الغائیة.
چرایی مایگیک: العلة المادّیة.
چرایی چهرگیک: العلة الصوریة.
چرایی پذیراییک: العلة القابلیة.
...
[مشاهده متن کامل]

چرایی هماده: العلة التامّة.
چرایی ناهماده: العلة الغیر التامّة.
پارسی را پاس بداریم: )

بُن و بَر = علت و معلول /به جای واژه های تازی، برابر پارسی آنها را به کار ببریم.
می توانیم به جای واژاک یا اصطلاح برهان علیت بگوییم "فرنود بُنابَر"
علت = دلیل، سبب، چرایی، متبوع
معلول = ثمره، میوه، نتیجه، تابع
مثال
کسانی که هدف مشخص داشته باشند و با برنامه ریزی تلاش کنند به هدفشان میرسند
اون کار هایی که باید انجام بدی که به هدفت برسی میشه علت، به هدفشان میرسند که نتیجشه میشه معلول
کنشگر و کنش پذیر، انگیزنده و انگیخته
رابطه های علت و معلولی: وابستگی های اگر و آنگاه
بنیاد و برآمد = علت و معلول - - - ( برابر پارسی:چرایی، ریشه، بن و. . . )
پایه و پیامد = لازم و ملزوم - - - ( برابر پارسی:درگرو، وابسته، درهم تنیده و. . . )
هر چند در زبان زیبای پارسایی نیاز به برگردان همانند هیچ واژه ای از هیچ زبانی نیستیم چون به خودی خود آن اندازه واژگان رسا دارد که با همه کوتاهی بار زیادی را می رساند.
...
[مشاهده متن کامل]

دکتر کزازی در نوشته های خود واژه " بُن و بر"ْرا به جای واژه ی " علت و معلول " به کار برده است.
cause and effect
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس