علامی

لغت نامه دهخدا

علامی. [ ع َل ْ لا ] ( از ع ، ص ) مرد دانا و بسیار باهوش. ( ناظم الاطباء ) ( غیاث اللغات ).

علامی. [ ع َل ْ لا ] ( اِخ ) ابوالفضل بن شیخ مبارک بن شیخ خضر. رجوع به ابوالفضل ناگری شود. و نیز رجوع به ریحانة الادب ج 3 ص 248 و اعیان الشیعه ج 8 ص 99 و ریاض العارفین ص 200 و تذکره علمای هند ص 4 و 74و نامه دانشوران ج 2 ص 639 و مرآت الخیال ص 79 شود.

علامی. [ ع ُ می ی ] ( ع ص ) سبک روح تیزفهم. ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). تیزفهم. ( از منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

سبک روح تیز فهم تیز فهم

فرهنگ عمید

مرد بسیاردانا و باهوش.

پیشنهاد کاربران

بپرس