علامت گذاشتن


معنی انگلیسی:
to mark

مترادف ها

mark (فعل)
توجه کردن، علامت گذاشتن، علامت گذاردن، نشان کردن

apostrophize (فعل)
گریز زدن، علامت گذاشتن

brand (فعل)
علامت گذاشتن، لکه دار کردن، داغ کردن، داغ زدن، خاطرنشان کردن

فارسی به عربی

علامة

پیشنهاد کاربران

بپرس