علاله

لغت نامه دهخدا

( علالة ) علالة. [ ع ُ ل َ ] ( ع مص ) دوشیدگی شتر در میانه روز. ( منتهی الارب ). دوشیدن شتر در میانه روز. ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ). || نیزه زدن در پی هم :
و لولا علالة أرماحنا
لظلت نساؤهُم ُ تحلب.
( از ذیل اقرب الموارد ).
|| پیاپی دویدن. ( ذیل اقرب الموارد ). || ( اِ ) آنچه به وی بهانه کنند وعذر آرند: ما هی الا علالة. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || شتر که بعدِ دوشیدن فیقه نخستین دوشند. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || بقیه شیر در پستان. ( منتهی الارب ). || باقی هرچیزی. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || بقیه قوت پیر. ( منتهی الارب ) ( لسان العرب ). || شخص تحصیل کرده. || معلم مدرسه. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

دوشیدگی شتر در میانه روز دوشیدن شتر در میانه روز

پیشنهاد کاربران

اندک بازمانده از چیزی که بدان بسنده کنند: ( از راحتِ خواب و قرار، به علاله ای قانع گشته ) ( نفثة المصدور ص ۲۱ )
فریاد

بپرس