علاق
لغت نامه دهخدا
علاق. [ ع َ ق ِ ] ( ع اِ فعل ) در دستور زبان عرب اسم فعل است بمعنی فعل امر، یعنی بیاویز و چنگ بزن. ( قطر المحیط ) ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ).
علاق. [ ع ُل ْ لا ] ( ع اِ ) یک نوع گیاه. ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
علاق با حذف ( ه ) از علاقه گرفته شده = دلبستگی ، شیدایی ، عشق و عاشقی
یک نوع گیاه