علافی

لغت نامه دهخدا

علافی. [ ع َ فی ی / ع ِ فی ی ] ( ع اِ ) بزرگترین پالانهای شتر. ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ).

علافی.[ ع َل ْ لا ] ( حامص ) شغل و کسب علاف. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

۱ - عمل و شغل علاف . ۲ - ( اسم ) دکان علاف .
بزرگترین پالانهای شتر

فرهنگ معین

( ~ . ) [ ع - فا. ] ۱ - (حامص . ) برنج - فروشی ، علوفه فروشی . ۲ - (عا. ) هرزه گردی ، بیهودگی ، بیکاری .

پیشنهاد کاربران

سرگردانی
پوچ و خالی
علافی، بیکاری، اواره، آواره بودن
یک شغل. .
دکان علافی مثل بنگاه
خریدوفروش وسلف کردن علوفه.
اگرکسی خواست علوفه ، گندم وجو یاکشمش معاوضه میکنند. مثل صرافی ها
یامشتری پیش فروش میکندمبلغی رابه عنوان سلف به مشتری می دهدتابه وقت برداشت کشمش گندم وعلوفه
فروشنده موقت برنج، علوفه، جو، گندم و غیره؛
علافی به شغلی گفته می شود که معمولاً کسبه اقلام خوراکی یا غیر خوراکی را به صورت امانی از روستاییان و سایر مردم می گرفتند و پس از به فروش رساندن و کسر سود حاصل، بقیه را بر می گرداندند. ضمن این که در فصل زمستان جالیزها و زمین های کشاورزی محصولات چندانی نداشتند و کسبه هم مدام با این وضعیت شغلشان تغییر می کرد و به نوعی یک حالت سرگردانی ایجاد می شد به خاطر همین به علافی شهرت پیدا کرد
...
[مشاهده متن کامل]

بپرس