علاءالدین حسین، معروف به جهانسوز، پسر ملک عزالدین حسین ملقب به ابوالسلاطین، از سال ۵۴۴ تا ۵۵۶ هجری، فرمانروای سلسلهٔ غوریان بود. وی دولت غوریان را به اوج قدرت رسانید. علاءالدین غوری برای انتقام قتل دو برادرش، قطب الدین محمد و سیف الدین سوری، با بهرام شاه غزنوی جنگ کرده و او را شکست داد. او پس از تصرف غزنین، به مدت هفت شبانه روز، شهر را به آتش کشید و از آنجا روی به بت ها نمود و بتکدهٔ شهر را که در نوع خود بی نظیر بود، تخریب کرد که بدین جهت او را جهانسوز لقب داده اند.
... [مشاهده متن کامل]
او متصرفات ولایت کاسی غور را مطیع کرده و به فیروزکوه ( غور ) رفت و چون مردم در غیاب وی ملک ناصرالدین حسین بن محمد را از مادین آورده و بر تخت نشانیده بودند، با اطلاع از قدرت علاءالدین، ناصرالدین را بکشتند و به علاءالدین تسلیم شدند. وی بامیان، تخارستان، بلاد جروم، گرمسیر، تولک، جبال هرات و غرجستان مرغاب را نیز تحت سلطهٔ غوریان درآورد و داعیان اسماعیلی را نیز به غور راه داد. علاءالدین حسین جهانسوز سرانجام در سال ۵۵۶ هجری / ۱۱۶۱ میلادی در سنگهٔ غور از جهان رفت و پس از او فرزندش، سیف الدین محمد، به امارت رسید.
پس از مرگ بهاءالدین سام که در راه غزنه اتفاق افتاد، علاءالدین حسین به سلطنت غور رسید. تاریخ نویسان از تاریخ تولد و آغاز زندگی وی اطلاعی به یادگار نگذاشته اند و تنها مطلبی که از دوران جوانی او به دست آمده آن است که او مانند هر شاهزاده ای در آن دوران در مورد علوم ادبیات، الهیات و فنون نظامی آگاهی داشت.
علاءالدین حسین هنگامی که خبر مرگ بهاءالدین را شنید در اواسط سال ۵۴۴ هجری / ۱۷۰۸ میلادی به تخت سلطنت غور نشست و سپس بدون فوت وقت به بهانهٔ گرفتن انتقام، سپاهیان خود را آماده کرده و با ارتش پنجاه هزار نفری به سوی غزنه به راه افتاد. بهرام شاه غزنوی از حرکت ارتش غور آگاه گشت و با اطمینان به ارتش تازه نفس هندی و سپاهیان غزنه، پایتخت خود را ترک کرد و از راه رخج و تگیناباد رهسپار زمین داور شد تا راه بر دشمن ببندد. هنگامی که سپاهیان دو رقیب در دشت زمین داور در برابر یکدیگر قرار گرفتند؛ بهرام شاه سفرایی نزد علاءالدین فرستاد تا او را ضمن تهدید از جنگ بازدارد ولی علاءالدین پاسخ فرستاد که وی برای گرفتن انتقام قتل غیرعادلانهٔ دو برادرش آمادهٔ جنگ است و به تصمیم خود پایبند است. پس از آن که این گفتگوها نتیجه ای دربر نداشت هر دو سپاه خود را برای نبرد آماده کردند. دولتشاه ( غوری ) پسر بهرام شاه که فرمانده سواره نظام فیل های جنگی بود به سپاه غور حمله کرد. سربازان پیادهٔ غوری به دستور علاءالدین حسین دست به حیلهٔ نظامی زده صف خود را شکافته راه را برای آن ها باز کردند ولی بلافاصله اطراف سواره نظام دولتشاه را گرفته، او و سربازانش را قتل عام کردند.
... [مشاهده متن کامل]
او متصرفات ولایت کاسی غور را مطیع کرده و به فیروزکوه ( غور ) رفت و چون مردم در غیاب وی ملک ناصرالدین حسین بن محمد را از مادین آورده و بر تخت نشانیده بودند، با اطلاع از قدرت علاءالدین، ناصرالدین را بکشتند و به علاءالدین تسلیم شدند. وی بامیان، تخارستان، بلاد جروم، گرمسیر، تولک، جبال هرات و غرجستان مرغاب را نیز تحت سلطهٔ غوریان درآورد و داعیان اسماعیلی را نیز به غور راه داد. علاءالدین حسین جهانسوز سرانجام در سال ۵۵۶ هجری / ۱۱۶۱ میلادی در سنگهٔ غور از جهان رفت و پس از او فرزندش، سیف الدین محمد، به امارت رسید.
پس از مرگ بهاءالدین سام که در راه غزنه اتفاق افتاد، علاءالدین حسین به سلطنت غور رسید. تاریخ نویسان از تاریخ تولد و آغاز زندگی وی اطلاعی به یادگار نگذاشته اند و تنها مطلبی که از دوران جوانی او به دست آمده آن است که او مانند هر شاهزاده ای در آن دوران در مورد علوم ادبیات، الهیات و فنون نظامی آگاهی داشت.
علاءالدین حسین هنگامی که خبر مرگ بهاءالدین را شنید در اواسط سال ۵۴۴ هجری / ۱۷۰۸ میلادی به تخت سلطنت غور نشست و سپس بدون فوت وقت به بهانهٔ گرفتن انتقام، سپاهیان خود را آماده کرده و با ارتش پنجاه هزار نفری به سوی غزنه به راه افتاد. بهرام شاه غزنوی از حرکت ارتش غور آگاه گشت و با اطمینان به ارتش تازه نفس هندی و سپاهیان غزنه، پایتخت خود را ترک کرد و از راه رخج و تگیناباد رهسپار زمین داور شد تا راه بر دشمن ببندد. هنگامی که سپاهیان دو رقیب در دشت زمین داور در برابر یکدیگر قرار گرفتند؛ بهرام شاه سفرایی نزد علاءالدین فرستاد تا او را ضمن تهدید از جنگ بازدارد ولی علاءالدین پاسخ فرستاد که وی برای گرفتن انتقام قتل غیرعادلانهٔ دو برادرش آمادهٔ جنگ است و به تصمیم خود پایبند است. پس از آن که این گفتگوها نتیجه ای دربر نداشت هر دو سپاه خود را برای نبرد آماده کردند. دولتشاه ( غوری ) پسر بهرام شاه که فرمانده سواره نظام فیل های جنگی بود به سپاه غور حمله کرد. سربازان پیادهٔ غوری به دستور علاءالدین حسین دست به حیلهٔ نظامی زده صف خود را شکافته راه را برای آن ها باز کردند ولی بلافاصله اطراف سواره نظام دولتشاه را گرفته، او و سربازانش را قتل عام کردند.