علاءالدوله ٔ باو

لغت نامه دهخدا

علاءالدوله باوندی. [ ع َ ئُدْ دَ ل َ ی ِ وَ ]( اِخ ) علی بن حسام الدوله. از سلاطین آل باوند ( 496 - 606 هَ.ق. ) است که مدت بیست سال سلطنت کرد. بعد از آنکه سلطان محمد پسر ملکشاه سلجوقی در عراق بر مسند اقبال نشست میان او و حسام الدوله ، که قبلاً علم طغیان برافراشته بود، مخالفت به وقوع پیوست. و چون فرستاده سلطان محمد از حسام الدوله شکست خورد، پیغام فرستادکه گذشته را فراموش باید کرد، مناسب آنکه حالا یکی از اولاد خود را نزد ما بفرستی تا عنایت پادشاهانه شامل حال او گردد... حسام الدوله پسر کهتر خود علاءالدوله علی را با ده هزار سوار و پیاده نزد سلطان فرستاد. وعلاءالدوله چند گاهی در خدمت پادشاه بسر برد و خواهرسلطان را جهت برادر خود نجم الدوله قارن بخواست... وچون علاءالدوله از اردوی سلطان محمد بخدمت پدر بازگشت میان او و برادرش نجم الدوله مخالفت و منازعت روی نمود و علاءالدوله بخراسان شتافته خود را منظور نظر سلطان سنجر گردانید... در این هنگام حسام الدوله شهریاردرگذشت... و نجم الدوله متصدی امور ملک و مال گشت...و بعد از او شمس الملوک رستم بن نجم الدوله بر تخت سلطنت مازندران بنشست... در این هنگام علاءالدوله از نزدسلطان سنجر فرار کرد و بنزد سلطان محمد رفت. سلطان محمد لشکریان بسیاری بهمراهی علاءالدوله بمازندران فرستاد و رستم را چون با آن سپاه طاقت مقاومت نبود بدرگاه پادشاه شتافت و در آنجا به دست خواهر سلطان که منکوحه پدرش بود مسموم شد... در این احوال سلطان محمد نیز بمرد و پسرش سلطان محمود، علاءالدوله را منظور نظر عنایت گردانید... و اجازت توجه بصوب مازندران ارزانی داشت. و علاءالدوله قدم بر مسند استقلال نهاد و به اندک زمانی تمام آن ملکت را مسخر ساخت و مدت بیست ویک سال علم سلطنت برافراشت و چون عمرش از شصت تجاوز نمود بعلت نقرس مبتلی گشته زمام امور سلطنت را به پسر خود رستم سپرد و خود در گوشه ای نشسته روی بمحراب طاعت و عبادت آورد. ( از حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 419 ).

پیشنهاد کاربران

بپرس