عقیم گذاردن


معنی انگلیسی:
to render abortive, to paralyze

مترادف ها

thwart (فعل)
خنثی نمودن، خنثی کردن، مخالفت کردن با، عقیم گذاردن، بی نتیجه گذاردن، حائل کردن، در سرتاسر ادامه دادن یا کشیدن

frustrate (فعل)
باطل کردن، خنثی نمودن، خنثی کردن، عقیم کردن، مختل کردن، نا امید کردن، عقیم گذاردن، هیچ کردن، فکر کسی را خراب کردن

narrow down (فعل)
عقیم کردن، عقیم گذاردن

فارسی به عربی

مقعد المجذف , ورق القصدیر

پیشنهاد کاربران

بپرس