عقیلی خراسانی

پیشنهاد کاربران

زندگینامه و آثار سید محمد حسین عقیلی خراسانی ( ره )
زندگینامه و آثار سید محمد حسین عقیلی خراسانی ( ره )
از مقدمه کتاب خلاصة الحکمه ویرایش استاد عالیقدر، اسماعیل ناظم
خاندان
خاندان عقیلی، جزوسادات علوی موسوی شمرده میشوند. سیّدمظفرالدین خراسانی یکی ازبزرگان این خاندان است ونیزمیرزامحمدتقی موسوی که پدربزرگ عقیلی است ـ ازجمله افراداین خانواده شمرده میشوند. علاوه برآن پسوندعلوی که همراه نام بسیاری ازافراداین خاندان است، سیادت وی راثابت میکند. حکیم محمّد حسین عقیلی نیزباصراحت ازسیادت خودیادمیکند. آنچه درپی می آید، بررسی زندگانی افرادی ازاین خاندان است که فقط نامی ازآنهادرتاریخ مانده وبه دست مارسیده وازجزئیات زندگی آنها، اطلاع دقیقی نقل وگزارش نشده است.
...
[مشاهده متن کامل]

1. سیّد مظفرالدین حسین خراسانی
اطلاعات به جامانده ازاوبسیاراندک است. آنچه درباره وی میدانیم، همین است که اوازجمله اطبّای خراسان بودکه به شیرازرفت ودرآنجاساکن شد. ازسال ولادت، تاریخ وفات وآثاربه جای مانده ازاواطلاعی دردست نیست وازفرزندان او، تنهانام میرزامسیح درتاریخ ثبت شده است.
2. میرزا مسیح
وی جدّعقیلیِ موردنظرماست وباتوجه به سلسله ای که عقیلی ذکرنموده، ازاطبای زمان خویش شمرده میشود. تنهانام دونفرازفرزندان اونقل شده است؛یکی محمّدتقی موسوی ودیگری میرمحمدهادی که همان میرهادی قلندراست. ازسال تولدووفات میرزامسیح اطلاع دقیقی دردسترس نیست.
3. میرمحمدهادی علوی
وی درشیراززندگی میکرده وعلاوه برطبابت، ازنظرجراحی، نویسندگی، خطاطی وشاعری نیزشهرت فراوان داشته است. به سبب آزاداندیشی ودرویش مسلکی ازاوبه قلندرتعبیرمیکردند. تخلص شعری وی شرراست وازمعاصران میرطاهروحیدونجیبای کاشی وشفیعای اثربوده است. وفات وی رابه سال1107هـ . ق، پس ازشصت سال زندگی درشیرازگزارش کرده اند. ازوی دوپسرویک دختربه جای مانده؛نام فرزندبزرگش محمدهاشم بوده وپسرکوچکترنیزگویادرشیرازروزگاررابه سربرده است.
بعضی این پسرکوچکترراعقیلی موردنظردانسته اند وکتابی باعنوانمجمع الجوامع رانیزبه اونسبت داده اند. ازاین اثرگویاجزنام آن چیزدیگربرجای نمانده است؛بایدتوجه داشت که مجمع الجوامع تألیف عقیلی، ربطی به کتاب یادشده ندارد. ازاحوالات دخترمیرهادی نیز، باوجودآنکه مادربزرگ عقیلی است، اطلاعی دردست نیست. ازنوشته هاویاآثاری که جایگاه علمی وی رابازگونماید، متأسفانه جزیک اثرـکه بعداًبه آن اشاره خواهیم نمودـ چیزدیگری باقی نمانده وتنهاچندقطعه شعرازتذکره هارابه اونسبت داده اند؛بیت زیرنمونه ای ازاین اشعاراست:
شیشه ناموس جمعی را که دارم در بغل بایدم بود از ملامتهای ایشان سنگسار
این بیت، نشانگروجودسبک هندی دراشعاراوست وبه نظرمیرسدکه اشعاروی ازروی تفنّن بوده است. درتاریخ زندگانی او، سفری به هندنیزگزارش شده است که البته باتوجه به دیگرمستندات تاریخی درباره زندگی اواین گزارش درست نمینماید.
دراطلاعات به دست آمده اززندگی او، باشخصی به نام محمدحسین حکیم الممالکباتخلص شهرت روبه رو میشویم؛وی ازشاگردان میرهادی قلندراست. اززندگی وآثاراواطلاع دقیقی گزارش نشده واثربرجای مانده ازحکیم محمدهادی، کتابی است تحت عنوان تذکره ابراهیم معری. این کتاب رساله مختصری درباره صداع وانواع آن وشیوه علاج آن توسط گیاهان وداروهابااستفاده ازتجارب حکیمان است که به فرموده حکیم محمدهادی به رشته تحریردرآمده است. آنچه انتساب این اثررابه میرهادی قلندرتأییدمیکند، تاریخی است که برای نگارش آن نقل شده واگراین گزارش نبودویادرصحت آن تردیدداشتیم، انتساب این کتاب به حکیم میرهادی قلندر، امری مشکل بودواحتمال داشت که این کتاب ازتألیفات حکیم محمدهادی، پدرعقیلی موردنظرماباشد.
4. محمدهاشم شیرازی
این شخص بعدازعقیلی، مشهورترین فرداین خاندان شمرده میشود؛وی فرزندحکیم میرمحمدهادی قلندراست که درسال 1080 یا 1081 هـ . ق درشیرازبه دنیا آمدونزدپدروپدربزرگ خودتحصیل کرد. ازاساتیددیگراومیتوان به این افرادنیزاشاره کرد:
1. میرزالطف الله شیرازی؛
2. آخوندمسیحای فسایی.
اوچون محیط شیرازرامطابق باخواسته های خویش نیافت، درسال 1111 هـ . ق ( درعصرپادشاهی اورنگ زیب ) به هندمهاجرت کرد. اوهرچندبه درباراورنگ زیب راه یافت، اماهرگزجزوپزشکان درباراورنگ زیب نشد؛درعوض به خدمت محمّداعظم، پسراودرآمدوحکیم محمدشفیع شوشتری دخترخودرابه عقداودرآورد. پس ازمرگ اورنگ زیب، محمّدهاشم دردربارباقی ماندوباوجودمشکلات متعددی که برسرراهش قرارگرفت، توانست درخدمت افرادی باشدکه پشت سرهم به مقام سلطنت میرسیدند. سرانجام درسال 1132 هـ . ق شخصی به نام محمّد شاه به قدرت رسیدوتوانست کم وبیش سی سال درمقام سلطنت باقی بماند. نفرقبل ازمحمّدشاه، به محمّدهاشم شیرازی لقب علوی خان داده بودواتفاقاًمحمدهاشم به این نام بیشترمشهوراست. به هرحال پادشاه جدیدهم لقب معتمدالملک رابه اسامی والقاب قبلی وی افزودوحقوق کلانی به میزان سه هزارروپیه درماه برای وی مقرّرداشت. دراین سالهابودکه گورکانیان هنددرمعرض تهدیدبزرگی قرارگرفتند؛نادرشاه افشار، پس ازمنقرض ساختن سلسله صفویه وبیرون راندن افغانهاوتسلط برافغانستان درسال 1151 هـ . ق، به سوی دهلی روانه شد. اودهلی رافتح کردوسپس باتخت طاووس، جواهرات سلطنتی وعلوی خان به ایران بازگشت. نادرشاه به هنگام مراجعت ازهنددیگرسلامت سابق خودرانداشت؛میگوینداووقتی دردهلی اقامت داشت، اززخم معده رنج میبردوپاهایش نیزورم کرده بود. اوعلوی خان رامأمورمداوای خودساخت وعلوی خان آنچنان کارخودراباموفقیت انجام دادکه نادرازوی خواست تاهمراه اوبه ایران بازگرددوبه این ترتیب، علوی خان به کشورخودبازگشت. نادردوسال پس ازترک دهلی به قزوین رسید. درآن هنگام طبابت های علوی خان چنان به حال اومؤثرواقع شده وسلامت خودرابازیافته بودکه وقتی این پزشک تقاضای استعفا کرد، این درخواست مورداجابت قرارگرفت وعلوی خان دوباره به هندبازگشت. بنابرنقلی، نادرشاه لقب معتمدالملوک رادرهمین دوران به وی اعطانمود. البته بنابه گفته عبدالکریم کشمیری نادرشاه، علوی خان رابرای مداوای م . . .