( عقیرة ) عقیرة. [ ع َ رَ ] ( ع ص ، اِ ) پی زده از ساق و شکار و جز آن. ( منتهی الارب ). آنچه پی زده باشند از شکار و غیره. || ساق قطعشده. ( از اقرب الموارد ). || آواز گریه ، و آوازبلند، و آواز سرودگوی و قاری. ( از منتهی الارب ). صوت مغنی و گریه کننده و قاری. ( از اقرب الموارد ). گویند «رفع فلان عقیرته »؛ یعنی صدایش را بلند کرد، گوئی یکی از دو پایش را پی زده اند و او فریاد میکشد. ( از منتهی الارب ). || شریفی که به قتل رسد. گویند مارأیت کالیوم عقیرة فی وسطالقوم ؛ که منظور مرد شریفی که بقتل رسد، می باشد. || خرمابن سربریده خشک. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). ج ، عَقائر. ( اقرب الموارد ). عقیرة. [ ع ُ ق َ رَ ] ( اِخ ) قریه ای است در فاصله نیم روز از اُقُر و برخی آن را قریه ای بر ساحل دریا دانند که با هجر یک شب فاصله دارد. ( از معجم البلدان ).