عقیده داشتن


معنی انگلیسی:
think

لغت نامه دهخدا

عقیده داشتن. [ ع َ دَ / دِ ت َ ] ( مص مرکب ) انگاشتن. باور داشتن. معتقد بودن. رجوع به عقیده شود.

فرهنگ فارسی

انگاشتن باور داشتن

مترادف ها

reckon (فعل)
شمردن، حساب پس دادن، فرض کردن، عقیده داشتن، خیال کردن، محسوب داشتن، روی چیزی حساب کردن، گمان کردن

presume (فعل)
فرض کردن، عقیده داشتن، مسلم دانستن، احتمال کلی دادن

deem (فعل)
فرض کردن، پنداشتن، عقیده داشتن، خیال کردن

believe (فعل)
باور کردن، معتقد بودن، اعتقاد داشتن، عقیده داشتن، اعتقاد کردن، گمان داشتن، ایمان اوردن

opine (فعل)
عقیده داشتن، نظریه دادن، اظهار نظر کردن

have an opinion (فعل)
عقیده داشتن

think (فعل)
عقیده داشتن، فکر کردن، اندیشیدن، خیال کردن، خیال داشتن، گمان کردن، فکر چیزی را کردن

فارسی به عربی

له

پیشنهاد کاربران

بپرس