سر نهادند پیش او بر خاک
کآفرین بر چنان عقیدت پاک.
نظامی.
عقیدة. [ ع َدَ ] ( ع اِ ) عقیدةالرجل ؛ دین و مذهب مرد که اعتقاد آن دارد. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). گویند له عقیدة حسنة؛ یعنی او راست دینی سالم و بیرون از شک. وعقائد را چیزهایی دانند که نفس اعتقاد در آن قصد شده باشد بدون عمل. عقیدت. عقیده. و رجوع به عقیدت و عقیده شود. || آنچه دل بر آن بسته شده باشد. || ضمیر و دل. ( از اقرب الموارد ). ج ، عَقائد. ( اقرب الموارد ). || حلوا. ( دهار ).